heckle

/ˈhekl̩//ˈhekl̩/

معنی: شانه، شانه کردن، بباد طعنه گرفتن
معانی دیگر: (با پرسش های بیجا یا شعار و غیره) مزاحم نطق کننده شدن، مزاحمت و سرو صدا ایجاد کردن، آزارگری کردن، سخت بازپرسی کردن از، سوال پیچکردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: heckles, heckling, heckled
مشتقات: heckler (n.)
• : تعریف: to intentionally disrupt a public speech or performance with annoying remarks or questions.
مشابه: annoy, badger, bait, bedevil, bother, disrupt, disturb, harass, harry, hassle, hound, interrupt, needle, plague, provoke, taunt, tease, torment

جمله های نمونه

1. the opposition (party) sent a group of hoodlums to heckle the prime minister
حزب مخالف عده ای اوباش را برای بهم زدن سخنرانی نخست وزیر فرستاد.

2. A small group of youths stayed behind to heckle and shout abuse.
[ترجمه گوگل]گروه کوچکی از جوانان برای هک کردن و داد و بیداد می‌ماندند
[ترجمه ترگمان]یک گروه کوچک از جوانان پشت سر آن ها ماندند و فحش می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He went to heckle at their meetings.
[ترجمه گوگل]در جلسات آنها می رفت
[ترجمه ترگمان]او رفت تا در جلسات آن ها پرس و جو کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I heard some of the audience heckle me with loud whistles.
[ترجمه گوگل]شنیدم که برخی از حضار با سوت های بلند به من هک می کردند
[ترجمه ترگمان]چند نفر از تماشاگران با سوت بلند به من حمله کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. For a while it was enough to heckle the love scenes and cackle at disasters.
[ترجمه گوگل]برای مدتی کافی بود که صحنه های عاشقانه را به صدا درآوریم و در بلایا قهقهه بزنیم
[ترجمه ترگمان]برای مدتی آن قدر کافی بود که صحنه های عاشقانه را زیر و رو کند و در فجایع قد بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You should encourage audience members to heckle you and ask the toughest, meanest questions imaginable.
[ترجمه گوگل]شما باید مخاطبان را تشویق کنید که از شما سرزنش کنند و سخت‌ترین و بدترین سؤالات را بپرسند
[ترجمه ترگمان]شما باید مخاطبین خود را تشویق کنید تا به شما کمک کنند و از سخت ترین و پست ترین سوالات قابل تصور سوال کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The reporter wanted to heckle the candidate with those embarrassing questions.
[ترجمه گوگل]خبرنگار می خواست با آن سؤالات شرم آور نامزد را هول کند
[ترجمه ترگمان]گزارشگر می خواست با آن سوالات شرم آور نامزد شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Europe has continued to haunt and heckle the American imagination.
[ترجمه گوگل]اروپا همچنان تخیل آمریکایی ها را تحت فشار قرار داده و به آنها می پردازد
[ترجمه ترگمان]اروپا همچنان به haunt و heckle تخیل آمریکایی ادامه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Comedians usually have a few ready comments for members of the audience that come to heckle.
[ترجمه گوگل]کمدین‌ها معمولاً چند نظر آماده برای مخاطبانی که به هدر می‌آیند دارند
[ترجمه ترگمان]کمدین ها معمولا کمی نظرات آماده برای اعضای شنوندگان دارند که به heckle می آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He had scarcely begun his speech when the audience began to heckle him.
[ترجمه گوگل]او به سختی سخنرانی خود را شروع کرده بود که حضار شروع به هک کردن او کردند
[ترجمه ترگمان]وقتی تماشاگران شروع به پرس و جو کردند، هنوز سخنرانی او را شروع نکرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Many evangelical Protestants think them heretics — the ruder ones regularly heckle Mormon conferences.
[ترجمه گوگل]بسیاری از پروتستان های انجیلی آنها را بدعت گذار می پندارند – آنهایی که گستاخانه تر به طور مرتب کنفرانس های مورمون ها را به چالش می کشند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از پروتستان های evangelical عقیده داشتند که آن ها heretics هستند - the که به طور مرتب conferences مورمون ها را heckle
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شانه (اسم)
shoulder, comb, pitchfork, heckle, scapula

شانه کردن (فعل)
hackle, comb, heckle

بباد طعنه گرفتن (فعل)
heckle

تخصصی

[نساجی] شانه کردن کتان - شانه فولادی

انگلیسی به انگلیسی

• bother, pester, badger
if people heckle public speakers, they interrupt them by making rude remarks.

پیشنهاد کاربران

سوال پیچ کردن
معنای آبادیس
✅مزاحم نطق کننده شدن
( با پرسش های بیجا یا شعار و غیره )
Prime Minister Lis Truss ⭐heckled⭐ during conference speech that warns of stormy days ahead amid cabinet split
SkyNews. co. uk@
مسخره کردن ، دست انداختن ، به چالش کشیدن
خجالت زده کردن و بهم زدن کار کسی که روبه روی مردم اجرا دارد.
Jeer
he was booed and heckled when he tried to address the demonstrators

بپرس