heavyweight

/ˈheviˌwet//ˈhevɪweɪt/

(آدم یا حیوان) بزرگ و سنگین، فربه، سمین، پروزن، (ورزش: کشتی و مشت زنی) سنگین وزن، باهوش، آدم رده بالا، سنگین وزن، مشت زن یاکشتی گیریاچابک سوارسنگین وزن

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: having great weight; very heavy.

(2) تعریف: of or pertaining to the heaviest competitive class or division.

- a heavyweight wrestling match
[ترجمه گوگل] یک مسابقه کشتی سنگین وزن
[ترجمه ترگمان] مسابقه کشتی سنگین وزن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: relatively heavier or thicker than usual.
مشابه: overweight

- a heavyweight sealing material
[ترجمه گوگل] یک ماده آب بندی سنگین وزن
[ترجمه ترگمان] یک ماده مهر و موم سنگین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
(1) تعریف: a person who weighs well above average.

(2) تعریف: a competitor in the heaviest class, as a boxer over 175 pounds.

(3) تعریف: (informal) an esp. influential or brilliant person.

جمله های نمونه

1.
سنگین وزن

2. a heavyweight fighter
مشت باز سنگین وزن

3. ahmad wears the heavyweight crown
احمد مقام قهرمانی سنگین وزن را دارد.

4. all those beefy heavyweight wrestlers
همه ی آن کشتی گیران سنگین وزن و گوشتالو

5. he won the heavyweight championship of the world
او مقام قهرمانی سنگین وزن جهان را به دست آورد.

6. They are like heavyweight boxers, trying to psych each other out and build themselves up.
[ترجمه گوگل]آنها مانند بوکسورهای سنگین وزن هستند که سعی می کنند یکدیگر را روانی کنند و خود را بسازند
[ترجمه ترگمان]آن ها مثل boxers سنگین وزن هستند، سعی می کنند همدیگر را از هم جدا کنند و خودشان را بسازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Mike Tyson was heavyweight champion of the world.
[ترجمه گوگل]مایک تایسون قهرمان سنگین وزن جهان بود
[ترجمه ترگمان]مایک تایسون قهرمان سنگین وزن جهان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Ali fought Foreman for the heavyweight title.
[ترجمه گوگل]علی برای عنوان قهرمانی سنگین وزن با فورمن مبارزه کرد
[ترجمه ترگمان] آلی با \"فورمن\" با \"فورمن\" جنگید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was a heavyweight boxer before he became an actor.
[ترجمه گوگل]او قبل از اینکه بازیگر شود یک بوکسور سنگین وزن بود
[ترجمه ترگمان]او قبل از اینکه بازیگر شود یک بوکسور سنگین وزن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He's a former world heavyweight boxing champion.
[ترجمه گوگل]او قهرمان سابق بوکس سنگین وزن جهان است
[ترجمه ترگمان]او یک قهرمان بوکس سنگین وزن جهان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In showing contempt for the heavyweight championship Douglas offended a stern code.
[ترجمه گوگل]داگلاس در نشان دادن تحقیر قهرمانی سنگین وزن، یک قانون سختگیرانه را توهین کرد
[ترجمه ترگمان]داگلاس با نشان دادن تحقیر نسبت به قهرمانی سنگین وزن، یک کد خشن را از خود رنجاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The heavyweight champion will be given a shot at Holyfield's world title.
[ترجمه گوگل]قهرمان سنگین وزن برای قهرمانی هالیفیلد در جهان یک شوت داده خواهد شد
[ترجمه ترگمان]قهرمان سنگین وزن به عنوان قهرمانی در جام جهانی s پرتاب خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But the heavyweight champions - as they always will - illuminated the image sent out to the public.
[ترجمه گوگل]اما قهرمانان سنگین وزن - همانطور که همیشه خواهند بود - تصویری را که برای عموم ارسال شد روشن کردند
[ترجمه ترگمان]اما قهرمانان سنگین وزن که همیشه این تصویر را روشن خواهند کرد، تصویر را روشن می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. As a result he is no longer undisputed heavyweight champion of the world.
[ترجمه گوگل]در نتیجه او دیگر قهرمان بلامنازع سنگین وزن جهان نیست
[ترجمه ترگمان]در نتیجه او دیگر قهرمان سنگین وزن جهان نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• person who is above the average weight; boxer of the heavyweight class (boxing)
pertaining to heavyweight class (boxing)
a heavyweight is a boxer or wrestler in the heaviest class.
a heavyweight is also an important person in a particular field, subject, or activity who has a lot of experience and influence.

پیشنهاد کاربران

در سازمان UFC وزن ( بیش از 205 پوند ) یا ( بیش از ۹۳ کیلوگرم )
کار درست ، کار بلد ، آس
سنگین وزن
آدم پرنفوذ
فرد مهم و قدرتمند در یک حرفه
someone who has a lot of power in a particular business or activity

بپرس