heard

/ˈhɜːrd//hɜːd/

شنید، گوش داد، شنفت، گوش کرد، استماع کرد، خبرداشت

بررسی کلمه

( verb )
• : تعریف: past tense and past participle of

جمله های نمونه

1. having heard his criticism, i felt moved to say a few words
پس از شنیدن انتقادات اواحساس کردم که باید چند کلامی ایراد کنم.

2. he heard a voice distinctly calling his name
او صدایی را شنید که به طور واضح نام او را می خواند.

3. he heard the speech through without inter- ruption
بدون وقفه به همه ی سخنرانی گوش فرا داد.

4. i heard (it) on the radio
از رادیو شنیدم.

5. i heard a beep
صدای بیب بیب شنیدم.

6. i heard a call for help from the lake
از دریاچه فریاد کمک به گوشم رسید.

7. i heard a few pops and knew that we were being shot at
صدای چند تیر شنیدم و فهمیدم دارند به ما تیراندازی می کنند.

8. i heard a gentle knock on the door
صدای ضربه ی ملایمی را بر در شنیدم.

9. i heard a gunshot
صدای تیر شنیدم.

10. i heard a loud crack
ترق بلندی (صدای بلندی) شنیدم.

11. i heard a loud noise
صدای بلندی به گوشم رسید.

12. i heard a loud slap from the next-door room
صدای شلپ بلندی را از اتاق مجاور شنیدم.

13. i heard a ring
صدای زنگ شنیدم.

14. i heard a tap on the door
صدای ضربه ی ملایمی را بر در شنیدم.

15. i heard him knocking around in the kitchen
صدای تلق تلوقی را که او در آشپزخانه راه انداخته بود،شنیدم.

16. i heard him thumping on the door
صدای دق الباب (در زدن) او را شنیدم.

17. i heard it but now
همین حالا شنیدم.

18. i heard it over the radio
از رادیو شنیدم.

19. i heard my mother's voice
صدای مادرم را شنیدم.

20. i heard she is sick
خبر یافتم که مریض است.

21. i heard that a grandee saved a sheep. . .
شنیدم گوسپندی را بزرگی رهانید. . .

22. i heard the bang of the rifle
صدای در رفتن (یا شلیک) تفنگ را شنیدم.

23. i heard the brakes squeal
صدای گوشخراش ترمز را شنیدم.

24. i heard the buzz of the doorbell
صدای زنگ در را شنیدم.

25. i heard the church bell ding-donging from afar
از دور صدای دینگ دانگ کردن زنگ کلیسا را شنیدم.

26. i heard the cracking of the ice around the boat
صدای شکستن یخ در اطراف کشتی را شنیدم.

27. i heard the ripple of the stream
شرشر جویبار را شنیدم.

28. i heard their footsteps
صدای پای آنها را شنیدم.

29. i heard three shots fired in rapid succession
صدای سه تیر را شنیدم که پشت سرهم شلیک شد.

30. she heard a lamb bleating in the garden
شنید که بره ای در باغ بع بع می کند.

31. she heard an angelic voice
او صدای فرشته مانندی را شنید.

32. we heard the hollers of the tortured prisoners
ما نعره های زندانیان شکنجه دیده را شنیدیم.

33. we heard the meow of a cat
صدای میومیوی گربه ای را شنیدیم.

34. i had heard that song before
آن آواز را قبلا شنیده بودم.

35. i haven't heard from him in two months
دو ماه است از او خبری ندارم.

36. suddenly i heard a loud crash
ناگهان صدای بلندی به گوشم رسید.

37. the prisoners heard little news of the outside world
زندانیان اخبار کمی از خارج می شنیدند.

38. we have heard naught but good of him
ما چیزی جز خوبی از او نشنیده ایم.

39. when he heard his child's voice he rushed headlong into the burning house
صدای بچه اش را که شنید بی اختیار به درون خانه ی مشتعل شتافت.

40. when he heard his enemy was ill, he guffawed
وقتی شنید که دشمنش مریض است خنده بلند و نیشداری سر داد.

41. when he heard the news his face became white as a sheet
وقتی که خبر را شنید صورتش مثل گچ سفید شد.

42. when he heard the news, he dashed out of the room
تاخبر را شنید از اتاق زد بیرون.

43. when i heard the news my hands and feet went limp
تا خبر را شنیدم دست و پایم سست شد.

44. when she heard the news she went crazy with joy and let out a loud scream
آن خبر را که شنید از خوشی اختیار از کف داد و جیغ بلندی کشید.

45. all night we heard the monotone of monks saying their prayers
تمام شب صدای یک نواخت راهبان را که دعا می خواندند شنیدیم.

46. most every body heard
تقریباهمه خبر را شنیدند.

47. nothing could be heard but the chirps of insects
صدایی جز جیر جیر حشرات به گوش نمی رسید.

48. the blast was heard from far away
صدای ترکش (انفجار) از فاصله ی دوری شنیده شد.

49. a loud explosion was heard from his exhaust
صدای انفجار از لوله ی اگزوز اتومبیلش شنیده شد.

50. as soon as she heard shemr's name, her face puckered
تا اسم شمر را شنید چهره اش چین افتاد.

51. his singing could be heard from afar
آواز او از دور شنیده می شد.

52. queer noises could be heard from the bedroom
از اتاق خواب صداهای مشکوکی شنیده می شد.

53. the explosion could be heard from afar
صدای انفجار از دور شنیده می شد.

54. their boos could be heard from afar
صدای هو کردن آنها از دور شنیده می شد.

55. their laughter could be heard from afar
صدای خنده ی آنها از دور شنیده می شد.

56. where there is seldom heard a discouraging word
جایی که در آن حرف یاس آور به ندرت شنیده می شود

57. where there is seldom heard a discouraging word . . .
در جایی که کمتر حرف مایوس کننده شنیده می شود . . .

58. five years elapsed before i heard from him again
پنج سال گذشت تا دوباره از او خبر یافتم.

59. i came the minute i heard the news
به مجردی که خبر را شنیدم آمدم.

60. no breath of objection was heard
هیچ زمزمه ی مخالفتی شنیده نشد.

61. the biggest lie i've ever heard
بزرگترین دروغی که تاکنون شنیده ام

62. the winners' horselaugh could be heard from afar
خنده های خرکی برندگان از دور به گوش می رسید.

63. i came as soon as i heard
تا خبردار شدم آمدم.

64. she was overcome by emotion when she heard of her friend's death
هنگامی که خبر مرگ دوست خود را شنید دستخوش احساسات شد.

65. the giggle of the girls could be heard from the next room
صدای کرکر خنده ی دخترها از اتاق مجاور به گوش می رسید.

66. the peal of our victory could be heard from afar
صدای ناقوس هایی که پیروزی ما را اعلام می کردند از دور شنیده می شد.

67. she gave no indication of whether she had heard me or not
نشانه ای از این که حرف مرا شنیده است یا نه،بروز نداد.

68. the chime of the cathedral bells can be heard from afar
آهنگ ناقوس های کلیسا از دور به گوش می رسد.

69. he is a person whose counsel we had already heard
او کسی است که رهنمودهای او را قبلا هم شنیده بودیم.

70. when his body was lowered into the grave, i heard three loud salvos
وقتی جسد او را در قبر می گذاشتند صدای سه رگبار بلند را شنیدم.

پیشنهاد کاربران

شنیده شده
مثال: She heard the news from a friend.
او اخبار را از یک دوست شنید.
برداشت می کرد
My husband died more than a year ago and I haven't heard from his family since
شوهرم فوت کرده بیشتر از یکساله ومن خبری ندارم از خانواده اش از اون موقعه تا حالا
Heard from his خبر بردن و آوردن یا اطلاع داشتن و نداشتن
Heard: شنیدن
Listen: گوش دادن
خبر داشتن
شنیده شد
گوش دادان
حالت گذشته فعل hear
hear ( شنیدن )
شنیدن
شنید
شنید ، گذشته ی فعل hear به معنی شنیدن
I heard Maryam has won some money 👩🏻‍💼
من شنیدم که مریم مقداری پول برنده شده است
گوش دادن درگذشته برای فعل های بی قاعده
شنید. گوشداد
گوش کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس