hang back


(مثلا به واسطه ی کمرویی یا ترس) در جای خود ایستادن، جلو نرفتن

جمله های نمونه

1. I saw him step forward momentarily but then hang back, nervously massaging his hands.
[ترجمه گوگل]دیدم او لحظه ای جلو رفت، اما پس از آن عقب نشست و عصبی دست هایش را ماساژ داد
[ترجمه ترگمان]او را دیدم که به جلو گام بر می داشت، اما بعد عقب می ماند و با حالتی عصبی دست هایش را ماساژ می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Even his closest advisers believe he should hang back no longer.
[ترجمه گوگل]حتی نزدیکترین مشاوران او معتقدند که او دیگر نباید عقب بماند
[ترجمه ترگمان]حتی مشاورین نزدیک او فکر می کنند که او دیگر نباید بر می گردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Please help yourself, don't hang back.
[ترجمه گوگل]لطفا به خودت کمک کن، عقب نمان
[ترجمه ترگمان]لطفا به خودت کمک کن، عقب نرو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They will then hang back on closing the deal.
[ترجمه گوگل]سپس آنها از بستن معامله عقب نشینی می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها سپس بر روی بستن قرارداد باز خواهند ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There's no need to hang back - you can sing as well as anyone.
[ترجمه گوگل]نیازی به معطل ماندن نیست - شما می توانید به خوبی آواز بخوانید
[ترجمه ترگمان]نیازی نیست که تو هم به خوبی کسی آواز بخوانی - تو هم می توانی آواز بخوانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I propel Rainbow towards her, but hang back myself, struggling to remember the proper formula for deflecting these desperate wanderers.
[ترجمه گوگل]رنگین کمان را به سمت او سوق می‌دهم، اما خودم را به عقب می‌کشم و در تلاش برای به یاد آوردن فرمول مناسب برای منحرف کردن این سرگردان‌های ناامید هستم
[ترجمه ترگمان]به سمت او حرکت می کنم، اما خودم را عقب می اندازم و سعی می کنم فرمول مناسبی را به خاطر بیاورم که این گونه سرگردان بیچاره را منحرف کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. After that, I stuck to business, trying to hang back within myself.
[ترجمه گوگل]پس از آن، من به تجارت چسبیدم و سعی کردم در درون خودم عقب نشینی کنم
[ترجمه ترگمان]بعد از آن، من به کار خود ادامه دادم و سعی کردم خودم را عقب بکشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I hang back from any group activities.
[ترجمه گوگل]من از هرگونه فعالیت گروهی خودداری می کنم
[ترجمه ترگمان]من از هر گونه فعالیت گروهی برمی گردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Do I hang back and crawl through the remaining 52 turns at their speed?
[ترجمه گوگل]آیا من عقب مانده و در 52 پیچ باقی مانده با سرعت آنها خزیدم؟
[ترجمه ترگمان]من به عقب بر می گردم و از میان دو ۵۲ باقی مانده به سرعت آن ها بر می گردانم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Never hang back. Get out there and go for it.
[ترجمه گوگل]هرگز عقب نمانید برو بیرون و دنبالش برو
[ترجمه ترگمان] هیچوقت عقب نکش برو بیرون و برو دنبالش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They're likely to hang back and watch before participating in a social situation.
[ترجمه گوگل]آنها به احتمال زیاد قبل از شرکت در یک موقعیت اجتماعی پشت سر می گذارند و تماشا می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها احتمالا قبل از شرکت در یک وضعیت اجتماعی، بر می گردند و تماشا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The far wiser policy would have been to hang back and make it harder for Putin to find a pretext for invasion.
[ترجمه گوگل]سیاست بسیار عاقلانه تر این بود که عقب نشینی کرده و یافتن بهانه ای برای تهاجم برای پوتین دشوارتر شود
[ترجمه ترگمان]سیاست خردمندانه ای برای عقب رانده شدن و سخت تر کردن آن برای پوتین برای یافتن بهانه ای برای حمله بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Take big risks hang back.
[ترجمه گوگل]ریسک های بزرگ را بپذیرید
[ترجمه ترگمان]ریسک بزرگی به همراه داشته باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We must all join in this - there is no room for anyone to hang back.
[ترجمه گوگل]همه ما باید به این امر بپیوندیم - جایی برای هیچ کس وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]ما باید به این ملحق بشیم - جایی برای برگشتن وجود نداره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• be reluctant to proceed, hesitate; drag or fall behind others who are proceeding

پیشنهاد کاربران

معطل کردن
Most of them went up to their hotel rooms, but I hung back
اکثرشون رفتن بالا تو اتاق هتل شون ولی من معطل کردم. ( خودمو - بنا به هر دلیلی که در ذهن گوینده باشه )
کنار وایسادن، دست نگه داشتن، معطل وایسادن
Most of them went up to their hotel rooms, but I hung back.
There's no need to hang back - you can sing as well as anyone.

Stay/remain behind
پا پس کشیدن، خود را عقب کشیدن
پشت سر کسی ایستادن، عقب ایستادن
تردید کردن
درنگ کردن
معطل کردن
پشت گوش انداختن
در جا زدن
میتواند معادل اصطلاح بی خیال شدن باشد. برای مثال I wanted to tell her but then hung back. می خواستم بهش بگم ولی بعد بی خیال شدم یا منصرف شدم.
مکث کردن

پشت دیگران قایم شدن، دست دست کردن تا اینکه دیگران آن کار را انجام دهند
بی میلی نشان دادن

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس