handshaking


دستداد، دست به دست، دست دادن کامپیوتر : تبادل

جمله های نمونه

1. She wasn't impressed by his limp handshake.
[ترجمه گوگل]او تحت تاثیر دست دادن سست او قرار نگرفت
[ترجمه ترگمان]دست دست limp او را تحت تاثیر قرار نداده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We sealed our agreement with a handshake.
[ترجمه گوگل]ما قرارداد خود را با دست دادن امضا کردیم
[ترجمه ترگمان]ما توافق خود را با دست دادن محکم کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He welcomed me back with a smile and a handshake.
[ترجمه گوگل]با لبخند و دست دادن از من استقبال کرد
[ترجمه ترگمان]او با لبخند و یک دست دادن به من خوشامد گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He greeted me with a handshake and a glass of wine.
[ترجمه گوگل]با دست دادن و لیوانی شراب از من استقبال کرد
[ترجمه ترگمان]با یک دست دادن و یک لیوان شراب به من سلام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Her handshake was cool and firm.
[ترجمه گوگل]دست دادنش سرد و محکم بود
[ترجمه ترگمان]دست دادن او سرد و محکم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The two leaders sealed their agreement with a handshake.
[ترجمه گوگل]دو رهبر توافق خود را با دست دادن امضا کردند
[ترجمه ترگمان]دو رهبر توافق خود را با دست دادن مسدود کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The directors will each get a large golden handshake and a pension.
[ترجمه گوگل]کارگردانان هر کدام یک دست دادن طلایی بزرگ و مستمری دریافت خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]مدیران هر کدام یک دست دادن طلایی بزرگ و یک مستمری دریافت خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He welcomed me with a wide smile and a warm handshake.
[ترجمه گوگل]با لبخندی گسترده و دست دادن گرم از من استقبال کرد
[ترجمه ترگمان]او با لبخندی عریض و یک دست دادن گرم از من استقبال کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They handshook their way out of the church.
[ترجمه گوگل]آنها با دست دادن از کلیسا خارج شدند
[ترجمه ترگمان]از کلیسا بیرون رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His handshake was cold, and his eyes lifeless.
[ترجمه گوگل]دست دادنش سرد و چشمانش بی روح بود
[ترجمه ترگمان]دست دادن سرد بود و چشمانش بی حرکت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He gave her a limp, cold handshake.
[ترجمه گوگل]دست دادن سرد و لنگی به او داد
[ترجمه ترگمان]دست او را شل و شل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He was greeted with the usual hail-fellow-well-met slap on the back and handshake.
[ترجمه گوگل]از او با سیلی معمولی به پشت و دست دادن به او استقبال شد
[ترجمه ترگمان]او با یک سیلی معمولی و دوستانه برخورد کرد و دست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The quick handshake was firm and cool.
[ترجمه گوگل]دست دادن سریع محکم و باحال بود
[ترجمه ترگمان]دست دادن سریع محکم و سرد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Fawcett gave me a hearty handshake.
[ترجمه گوگل]فاوست با من دست داد
[ترجمه ترگمان]فاوکت به من یک دست دادن صمیمانه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They sealed the agreement with a handshake.
[ترجمه گوگل]آنها قرارداد را با دست دادن مهر کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها توافق را با دست دادن محکم کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[کامپیوتر] تبادل ؛ دست دادن ؛ دست به دست ؛ دستداد - دست دادن - تبادل سیگنالها میان دو کامپیوتر برای بیان این نکته که انتقال به طور موفقیت آمیزی در جریان است، برای مثال نگاه کنید به X-OFF , X-ON , MODEM .
[برق و الکترونیک] دست دادن ؛ تیید گیری فرایندی که طی آن تجهیزات ارتباطی فرستنده و گیرنده باتبادل نویسه های معین، عملیات خود را همزمان می کنند. از فرایند مشابهی برای انتقال داده ها در سیستمهای رایانه استفاده می شود.

انگلیسی به انگلیسی

• grasping of hands between two people; method of connecting two computers or the coordination of data transfer between them (computers)

پیشنهاد کاربران

بپرس