handbook

/ˈhændˌbʊk//ˈhændbʊk/

معنی: رساله، کتاب راهنما، کتاب دستی
معانی دیگر: راهنمانامه، (کتاب مراجعه که اصول چیزی را معمولا به ترتیب الفبا شرح می دهد) دست نامه، کتاب دم دستی، کتاب مبانی، پایه نامه، دستینه (guidebook هم می گویند)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a book or pamphlet that gives concise information or instruction on a specific subject; manual.
مشابه: bible, guide, manual

جمله های نمونه

1. a handbook of persian carpets
راهنمای فرش های ایران

2. a legal handbook for lay readers
کتاب دستی (یا کتاب راهنما) حقوقی برای خوانندگان نا آشنا به حقوق

3. This handbook is a neat epitome of everyday hygiene.
[ترجمه گوگل]این کتاب راهنما تجسمی منظم از بهداشت روزمره است
[ترجمه ترگمان]این کتابچه راهنمای تمیز و تمیز از بهداشت روزمره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The student handbook gives details of all courses.
[ترجمه گوگل]دفترچه راهنمای دانشجو جزئیات همه دروس را ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]کتاب راهنمای دانش آموزان جزئیات همه دوره ها را ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The handbook gives helpful guidance on writing articles.
[ترجمه گوگل]این کتابچه راهنمای مفیدی برای نوشتن مقاله ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]کتاب راهنمای مفیدی در زمینه نوشتن مقالات ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The Association gives a free handbook to all new members.
[ترجمه گوگل]انجمن به همه اعضای جدید یک کتابچه راهنمای رایگان می دهد
[ترجمه ترگمان]انجمن به تمام اعضای جدید کتاب راهنمای رایگان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The handbook is valuable to me.
[ترجمه گوگل]کتاب راهنما برای من ارزشمند است
[ترجمه ترگمان]کتاب مقدس برای من ارزشمند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The staff handbook gives an overall view of the company.
[ترجمه گوگل]دفترچه راهنمای کارکنان یک دید کلی از شرکت ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]کتابچه راهنمای کارکنان نمای کلی شرکت را ارایه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Is it primarily a handbook for managers or a review of developments in services for people with learning difficulties?
[ترجمه گوگل]آیا این کتاب اساساً یک کتاب راهنما برای مدیران است یا مروری بر تحولات خدمات برای افراد با مشکلات یادگیری؟
[ترجمه ترگمان]آیا این کتاب در درجه اول کتاب راهنمای مدیران یا بررسی تحولات در خدمات افراد مبتلا به مشکلات یادگیری است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I noted the Handbook clearly stated that you were not to expect the police to break into a sweat over your losses.
[ترجمه گوگل]یادداشت کردم که کتابچه به صراحت بیان می‌کند که نباید انتظار داشته باشید که پلیس به خاطر خسارات شما عرق کند
[ترجمه ترگمان]کتاب راهنما به وضوح بیان کرده بود که نباید انتظار داشته باشید که پلیس از روی losses عرق بریزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Student's handbook can be used as a reference work and permanent record after the course.
[ترجمه گوگل]دفترچه راهنمای دانشجو می تواند به عنوان یک کار مرجع و سابقه دائمی پس از دوره مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه ترگمان]کتابچه راهنمای دانش آموزان را می توان به عنوان یک کار مرجع و سابقه ثابت پس از این دوره استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He then wrote A Handbook of the Trip to Liverpool in which he gave every detail of the excursion.
[ترجمه گوگل]او سپس کتاب راهنمای سفر به لیورپول را نوشت که در آن تمام جزئیات سفر را بیان کرد
[ترجمه ترگمان]سپس یک کتاب راهنمای سفر به لیورپول نوشت که در آن همه جزئیات سفر را به او داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. According to the employee handbook, I can fire her next Friday.
[ترجمه گوگل]طبق دفترچه راهنمای کارمند، جمعه آینده می توانم او را اخراج کنم
[ترجمه ترگمان]طبق کتابچه راهنمای کارمندان، من می توانم جمعه آینده او را اخراج کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A handbook for teachers published before the Second World War gives us the flavour of a drawing lesson in an elementary school.
[ترجمه گوگل]کتاب راهنمای معلمان که قبل از جنگ جهانی دوم منتشر شده است، طعم یک درس نقاشی در یک مدرسه ابتدایی را به ما می دهد
[ترجمه ترگمان]کتاب راهنمای معلمانی که قبل از جنگ جهانی دوم منتشر شدند، طعم یک درس نقاشی را در یک مدرسه ابتدایی به ما می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رساله (اسم)
precis, abstract, treatise, dissertation, tract, epistle, booklet, act, leaflet, brochure, enchiridion, handbook, rescript, textbook, tractate

کتاب راهنما (اسم)
guide, manual, directory, guidebook, handbook

کتاب دستی (اسم)
manual, handbook

تخصصی

[برق و الکترونیک] کتابچه فنی
[ریاضیات] کتاب راهنما، راهنما، کتاب دستی
[نساجی] کتاب راهنما - کتاب مرجع

انگلیسی به انگلیسی

• manual, guide, reference book on a particular subject
a handbook is a book giving advice or instructions.

پیشنهاد کاربران

{کتاب} راهنما. دستنامه ۲. کاتالوگ
مثال:
a handbook of Persian carpets.
یک کتاب راهنما درباره فرشهای ایرانی
کتاب راهنما.
کتابی حاوی اطلاعات یا حقایقی در مورد یک موضوع خاص یا دستورالعمل هایی برای کار با یک ماشین.
handbook ( عمومی )
واژه مصوب: دستینه
تعریف: کتابی که اطلاعات و دستورالعمل هایی دربارۀ موضوعی خاص یا ابزار یا دستگاه ارائه دهد؛ کتاب راهنما |||* واژۀ دستینه در فارسی به معانی دیگری از قبیل دستبند، دستۀ کارد و شمشیر، دستخط، فرمان پادشاه و امضا بوده و فرهنگستان بار معنایی جدیدی به این واژه داده است.
...
[مشاهده متن کامل]

کتابچه
دستنامه
کتابچه راهنما
کتاب مرجع
کتاب راهنما
- کتاب اصول و مبانی
- کلیات جامع
بروشور ، کتاب راهنمای دستی

بپرس