halo

/ˈheɪloʊ//ˈheɪləʊ/

معنی: هاله، حلقه نور، نورانی شدن
معانی دیگر: (دور سر مقدسان) هاله، شادورد، سابود، (نجوم - حلقه ی نوری که دور خورشید و ماه و دیگر اجسام درخشان به چشم می خورد) تاج خورشید، خرمن ماه، شاهورد، اکلیل (corona هم می گویند)، (نجوم - در برخی کهکشان ها) تجمع کروی ستارگان، جلال و جبروت، سرفرازی، افتخار و سربلندی، والایش، دیهیم، پیشوند:، از دریا، دریایی [halobiont]، نورانی شدن انبیاء واولیاء

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: haloes, halos
(1) تعریف: a circle of light depicted in paintings as shining around the head of a divine or sacred being.

- The icon shows Jesus Christ with a golden halo about his head.
[ترجمه گوگل] این نماد عیسی مسیح را با هاله ای طلایی در اطراف سر خود نشان می دهد
[ترجمه ترگمان] این نماد عیسی مسیح را با هاله ای طلایی در اطراف سرش نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: any circle or band of light produced by reflection or refraction of light by ice crystals suspended in the earth's atmosphere, as around the sun or moon.

- A halo around the moon was clearly visible last night.
[ترجمه گوگل] شب گذشته هاله ای در اطراف ماه به وضوح قابل مشاهده بود
[ترجمه ترگمان] هاله هاله دور ماه به وضوح دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
پیشوند ( prefix )
(1) تعریف: halogen.

- haloid
[ترجمه گوگل] هالوئید
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: salt.

جمله های نمونه

1. usually a halo is painted around the heads of saints
معمولا دور سر مقدسان هاله ای نقاشی می کنند.

2. When there is solar halo, it will rain; when there is lunar halo, it will blow.
[ترجمه ط. مجیدی] هاله خورشیدی نشانه آمدن باران، هاله دور ماه، نشانه وزیدن باد است.
|
[ترجمه گوگل]وقتی هاله خورشیدی وجود داشته باشد، باران خواهد بارید وقتی هاله قمری وجود داشته باشد، می‌وزد
[ترجمه ترگمان]وقتی هاله خورشیدی وجود داشته باشد، باران خواهد بارید؛ زمانی که هاله نور وجود داشته باشد، آن نیز منفجر خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Smoke wreathed his head like a halo.
[ترجمه گوگل]دود مثل هاله سرش را حلقه زده بود
[ترجمه ترگمان]دود مانند هاله ای از هاله ای در سرش پیچیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The sun had a faint halo round it.
[ترجمه گوگل]خورشید یک هاله ضعیف در اطراف خود داشت
[ترجمه ترگمان]آفتاب هاله ضعیفی بر آن انداخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Even without mistakes, the halo effect eventually wears off when some one else emerges as the new golden girl.
[ترجمه گوگل]حتی بدون اشتباه، اثر هاله در نهایت زمانی که یکی دیگر به عنوان دختر طلایی جدید ظاهر می شود، از بین می رود
[ترجمه ترگمان]حتی بدون اشتباه، اثر هاله ای در نهایت وقتی اتفاق می افتد که فرد دیگری به عنوان دختر طلایی جدید ظاهر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In its place was a halo of entirely new material.
[ترجمه گوگل]در جای خود هاله ای از مواد کاملاً جدید قرار داشت
[ترجمه ترگمان]در جای خود هاله ای از نو از نو ساخته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A halo rich with rust is lofted round the heads Of James and John and Peter.
[ترجمه گوگل]هاله ای پر از زنگ زدگی دور سر جیمز و جان و پیتر قرار دارد
[ترجمه ترگمان]هاله ای از زنگ زدگی پر از زنگ زدگی، گرد سر جیمز و جان و پیتر را فرا می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A halo of wispy blonde curls capped her pretty face.
[ترجمه گوگل]هاله ای از فرهای بلوند نازک صورت زیبایش را پوشانده بود
[ترجمه ترگمان]هاله ای از موهای بلوند و آشفته صورتش را پوشانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His head is surrounded by a golden halo.
[ترجمه گوگل]سر او با هاله ای طلایی احاطه شده است
[ترجمه ترگمان]سرش توسط یه هاله طلایی احاطه شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A ragged halo of smoky-blue cloud wraps round the intense silver glow.
[ترجمه گوگل]هاله‌ای از ابر دودی مایل به آبی، درخشش شدید نقره‌ای را می‌پیچد
[ترجمه ترگمان]هاله ای از ابر تیره رنگی در پرتو درخشان نقره ای می درخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Since it formed a halo over the puck, did that amount to the same thing?
[ترجمه گوگل]از آنجایی که یک هاله روی جن تشکیل می داد، آیا این مقدار به همان اندازه بود؟
[ترجمه ترگمان]از وقتی که هاله نورانی بر دور توپ تشکیل شده بود این مبلغ را به یک سان انجام می داد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Secondly, it causes the lights to be surrounded by a ring of light, which I refer to as their halo.
[ترجمه گوگل]ثانیاً باعث می شود نورها توسط حلقه ای از نور احاطه شوند که من از آن به عنوان هاله آنها یاد می کنم
[ترجمه ترگمان]دوم این که باعث می شود نورها توسط حلقه ای از نور احاطه شوند، که من به عنوان هاله آن ها اشاره می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In addition to this, every vision is surrounded by a kind of halo designed to gain its acceptance.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، هر بینایی توسط نوعی هاله احاطه شده است که برای جلب پذیرش آن طراحی شده است
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، هر بینایی توسط نوعی هاله ای که برای به دست آوردن مقبولیت آن طراحی شده است، احاطه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. As a result, his skin glowed more healthily and his halo of hair gleamed like the outer circle of the sun.
[ترجمه گوگل]در نتیجه، پوست او سالم تر می درخشید و هاله موهایش مانند دایره بیرونی خورشید می درخشید
[ترجمه ترگمان]در نتیجه پوستش تیره تر می شد و هاله موهایش همچون دایره ای بیرونی خورشید می درخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

هاله (اسم)
areola, halo, corona, halation, nimbus

حلقه نور (اسم)
halo, gloria

نورانی شدن (فعل)
halo

تخصصی

[سینما] هاله
[زمین شناسی] هاله یک حلقه نور که وقتی ماه یا خورشید از لابلای بلورهای یخ پوشش نازکی از ابر بلند دیده می شود، دور آنها را احاطه می کند.
[نساجی] روی هم افتادن رنگها در چاپ ( نقصی در طرح چاپ ) درهم شدن رنگها در چاپ
[معدن] هاله (زمین شناسی اقتصادی)
[آب و خاک] هاله

انگلیسی به انگلیسی

• nimbus, circle of light surrounding the head of a saint or divine being; circle of light around an object caused by the refraction of light
a halo is a circle of light that is drawn in pictures round the head of a holy figure such as a saint or angel.

پیشنهاد کاربران

هاله ( halo ) : این واژه یونانی است ولی از پارسی وام گرفته است!
واژه "هاله، halo" پیامبران و بزرگان:
از واژه "اَهلَو، اَهلا" وام گرفته است و درست همان معنا را می دهد!
فَرِّ ایزدی و کاریزمایی که همچون شایوَردی ( هاله ای ) نورانی بر گِرد و دور سَرِ پیامبران و بزرگان است و از آن ها پایش می کند!
...
[مشاهده متن کامل]

.
معنی: با خدا، خداجو، پارسا و سپَنتا، پرهیزکار ( پرهیزگار ) ، درستکار، بِهدین ( زرتشتی ) ، اَشامند ( اَشو، اَشوَن، اَشوان ) ، هیرسا، پاک و مقدس، وَرجاوَند! -
بهشتی ( پَرتَتِش! ) ، مینویی، پردیسی ( فردیسی ) ، خُلدی! -
ستایش، پرستیدن، ستودن ( ستوت یسن! ) ، آفرین، خدا را شکر، ایول ( ای ولله ) ، باریکلا ( بارک الله ) ، زنده باد، سَرِت سلامت! -
بزرگ زاده ( آقازاده، ژن خوب ) ، سرشت خوب ( هومَت: پندار نیک ) ، نژاد والا، گوهره چشمگیر و تماشایی -
با اصل و نسب، ریشه دار، تبارمند، شریف، نجیب، شرافتمند، پاک نژاد ( اوستا: اَشَستو، ašastu ) ، سِپَنتا، بزرگوار، مناعت طبع، بلندنظر، بزرگ منش ( فرانسوی: جنتلمن ) ، وَرجاوَند!
والا، گرانمایه، ارزنده، شکوهمند، با شوکت، فَرِّ ایزدی، کاریزما دار!

منابع• https://abadis.ir/fatofa/اهلو/
typical of : حاکی از
. representative as a symbol; symbolic
"the pit is typical of hell"
هاله ( نور حلقوی اطراف یک شی مثل دور سر افراد مقدس یا فرشتگان )
• nimbus, circle of light surrounding the head of a saint or divine being; circle of light around an object caused by the refraction of light
...
[مشاهده متن کامل]

• a halo is a circle of light that is drawn in pictures round the head of a holy figure such as a saint or angel.

could halo on the brand:
در بیزینس: اعتبار بخشیدن
Halo
هاله نورانی
حلقه دور سر فرشته ها 👼

بپرس