halftone

/ˈhæfˌtoʊn//ˈhɑːftəʊn/

(نقاشی) میان رنگ (رنگی که میان تیره و روشن است)، میان سایه، نیم سایه، (موسیقی) رجوع شود به: semitone، مو، نیم پرده، رنگ متوسط، سایه رنگ

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: in art, an intermediate tone, shade, or value between light and dark.

(2) تعریف: a technique for printing shading in which an image, such as a photograph or cartoon, is transformed into a complex of tiny dots by photographing it through a fine screen and transferring this dot image to the printing plate.

(3) تعریف: a photoengraving made by this technique.
صفت ( adjective )
• : تعریف: pertaining to, using, or produced by the process of halftone.

جمله های نمونه

1. There were also problems with halftone screens but anyone expecting decent halftones at 300 or even 600dpi is on a loser anyway.
[ترجمه گوگل]همچنین مشکلاتی در صفحه‌های نیمه‌تون وجود داشت، اما هر کسی که انتظار نیمه‌تون‌های مناسب در 300 یا حتی 600dpi را داشته باشد، به هر حال بازنده است
[ترجمه ترگمان]همچنین مشکلاتی با پرده های halftone وجود داشت، اما هر کسی انتظار داشت که هر کسی در ۳۰۰ یا حتی ۶۰۰ dpi خوبی داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Halftone screen a glass plate or film placed between the original photograph and the film to be exposed.
[ترجمه گوگل]صفحه یا فیلمی شیشه‌ای را که بین عکس اصلی و فیلمی که قرار است در معرض دید قرار گیرد، نیمه‌تنی صفحه نمایش می‌دهد
[ترجمه ترگمان]Halftone یک صفحه شیشه ای یا فیلم که بین عکس اصلی قرار داده می شود را نمایش می دهد و فیلم قرار است افشا شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Printing halftone effect than usually gentle, easy website are perfectly round.
[ترجمه گوگل]چاپ اثر نیمه‌تون نسبت به وب‌سایت‌های معمولی آرام و آسان کاملاً گرد است
[ترجمه ترگمان]اثر halftone چاپ نسبت به وب سایت ساده و آسان، کاملا گرد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Firstly, in the subject, error diffused halftone image is implemented and analyzed its character.
[ترجمه گوگل]ابتدا در موضوع، تصویر نیمه‌تون منتشر شده با خطا پیاده‌سازی شده و شخصیت آن تحلیل می‌شود
[ترجمه ترگمان]در درجه اول، در این موضوع، تصویر halftone با خطا پیاده سازی شده و شخصیت آن را آنالیز و تحلیل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Technique of optical pseudo-colour encoding using halftone screens and its application to diagnosis of X-ray film for esophageal, gastric, mammary, bony lesions, etc., were reported.
[ترجمه گوگل]تکنیک کدگذاری شبه رنگ نوری با استفاده از صفحه نمایش هافتون و کاربرد آن در تشخیص فیلم اشعه ایکس برای ضایعات مری، معده، پستانی، استخوانی و غیره گزارش شده است
[ترجمه ترگمان]روش استفاده از کدگذاری رنگی شبه - رنگی با استفاده از screens halftone و کاربرد آن برای تشخیص فیلم اشعه ایکس برای esophageal، معده، پستان، ضایعات استخوانی و غیره گزارش شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Halftone dot size is used to represent the quadrochromatic picture halftoning.
[ترجمه گوگل]اندازه نقطه نیم‌تنی برای نمایش نیمه‌تونینگ تصویر چهاررنگی استفاده می‌شود
[ترجمه ترگمان]اندازه نقطه نقطه برای نمایش تصویر quadrochromatic halftoning مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Halftone dot is the precision and by image setters line number in the number of co - determination.
[ترجمه گوگل]نقطه نیم‌تنی، دقت و تعداد خط تعیین‌کننده تصویر در تعداد هم‌تعیین است
[ترجمه ترگمان]نقطه Halftone دقت و تعداد خط setters تصویر در تعداد of است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This paper applies the method the segmentation of halftone images.
[ترجمه گوگل]این مقاله از روش تقسیم‌بندی تصاویر نیمه‌تونی استفاده می‌کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله، روش تقسیم بندی تصاویر halftone را اعمال می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Halftone: Illustration created by dots of varying size, resulting in the appearance of continuous tone.
[ترجمه گوگل]نیمه‌تون: تصویری که توسط نقاط با اندازه‌های مختلف ایجاد می‌شود و در نتیجه صدایی پیوسته به نظر می‌رسد
[ترجمه ترگمان]Halftone: تصویر ایجاد شده با نقطه های مختلف متفاوت، منجر به ظاهر لحن پیوسته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Dot: The individual element from which a halftone reproduction is made up.
[ترجمه گوگل]نقطه: عنصر منفردی که از آن بازتولید نیم تن ساخته شده است
[ترجمه ترگمان]نقطه ای: تنها عنصری که تولید مثل تولید مثل تولید می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Each line must contain several hundred individually identifiable halftone light values.
[ترجمه گوگل]هر خط باید حاوی چند صد مقدار نور نیمه‌تون قابل شناسایی جداگانه باشد
[ترجمه ترگمان]هر خط باید شامل چند صد مقدار نوری مشخص و قابل شناسایی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Press ENT button to skip the item of Halftone Recording entry.
[ترجمه گوگل]دکمه گوش و حلق و بینی را فشار دهید تا از آیتم ورودی ضبط نیمه صدا رد شوید
[ترجمه ترگمان]دکمه ENT را فشار دهید تا از ورود ثبت Halftone صرف نظر کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Secondly, the halftone screen printing using oval surface mesh point.
[ترجمه گوگل]ثانیا، چاپ روی صفحه نمایش نیم تنه با استفاده از نقطه مش سطح بیضی شکل
[ترجمه ترگمان]دوم، صفحه نمایش halftone با استفاده از mesh سطح بیضی نمایش داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Trends to reproduce color images using different halftone algorithms have been emerged in modem color xerographic digital printing area.
[ترجمه گوگل]گرایش‌هایی برای بازتولید تصاویر رنگی با استفاده از الگوریتم‌های نیمه‌تون مختلف در ناحیه چاپ دیجیتال رنگی زیروگرافیک پدیدار شده‌اند
[ترجمه ترگمان]Trends برای تولید تصاویر رنگی با استفاده از الگوریتم های halftone مختلف در حوزه چاپ دیجیتال xerographic ظهور کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[سینما] هاف تون
[کامپیوتر] سایه نقطه ای - به کارگیری الگوهای نقطه ای با تراکم متغیر، برای شبیه سازی سطوح حاکستری بر روی یک تصویر کاملاً سیاه و سفید . مثلاً از نزدیک به تصویر یک روزنامه نگاه کنید. - رنگ متوسط؛ سایه رنگ
[زمین شناسی] سایه رنگ، رنگ متوسط فنی برای نشان دادن تصویر تن پیوسته به کمک تغییر دادن چگالی خطوط یا نقاط جداگانه

انگلیسی به انگلیسی

• middle-tone, shade or value between dark and light (art); technique in which shadows are reproduced as tiny closely spaced dots (printing); print made using this technique
a halftone is an illustration in a newspaper or book that consists of a very large number of very small dots, each of which is either black or white.
a halftone is the same as a semitone; used in american english.
having half the interval between notes (music)

پیشنهاد کاربران

بپرس