halfpenny

/ˈheɪpni//ˈheɪpni/

(سابقا - سکه ی انگلیسی) نیم پنی، انگلیسی سکه نیم پنی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: half pence, halfpennies
(1) تعریف: a bronze coin of the United Kingdom worth one half of a new penny.

(2) تعریف: a bronze coin formerly minted in England worth one half of a penny.

(3) تعریف: an amount or sum equal to one half of a penny.
صفت ( adjective )
• : تعریف: equaling or costing one half of a penny.

جمله های نمونه

1. Turn up again like a bad halfpenny.
[ترجمه گوگل]دوباره مثل یک نیم پنی بد بلند شوید
[ترجمه ترگمان] دوباره مثل یه پنی بد دوباره سر و کله بزن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. His opinion is not worth a halfpenny.
[ترجمه گوگل]نظر او به نیم ریال هم نمی ارزد
[ترجمه ترگمان]نظر او ارزش نیم پنی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A halfpenny’s the usual drop [gift], and you don’t get even that unless you give them a bit of backchat.
[ترجمه گوگل]یک نیم پنی همان کاهش [هدیه] معمول است، و شما حتی آن را هم دریافت نمی کنید مگر اینکه کمی به آنها گفتگوی پشت سر هم بدهید
[ترجمه ترگمان]یک نیم پنی یک قطره معمولی است و تو حتی این را هم نخواهی فهمید مگر این که یک ذره از آن ها را به آن ها بدهی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Not a halfpenny the worse.
[ترجمه گوگل]نه نیم پنی بدتر
[ترجمه ترگمان]حتی نیم پنی هم بدتر نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She bought a halfpenny stamp.
[ترجمه گوگل]او یک تمبر نیم پنی خرید
[ترجمه ترگمان]یه تمبر نیم پنی خریده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The jury awarded him the libel raspberry - a halfpenny - so he was forced to pay for the whole action.
[ترجمه گوگل]هیئت منصفه به او تمشک افترا - نیم پنی - اهدا کرد، بنابراین او مجبور شد تمام هزینه را بپردازد
[ترجمه ترگمان]اعضای هیئت منصفه به او جایزه libel و نیم پنی داده بودند بنابراین او مجبور شد تمام این کارها را بپردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. For many children, spending money was a Saturday penny and a Wednesday halfpenny.
[ترجمه گوگل]برای بسیاری از کودکان، خرج کردن پول یک پنی شنبه و یک نیم پنی چهارشنبه بود
[ترجمه ترگمان]برای بسیاری از کودکان، خرج کردن یک پنی و نیم پنی در روز شنبه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. However, in compensation I did find a nice silver hammered halfpenny of Henry V and a few rose farthings.
[ترجمه گوگل]با این حال، به عنوان جبران، یک نیم پنی نقره ای زیبا از هنری پنجم و چند فرتینگ رز پیدا کردم
[ترجمه ترگمان]با این همه در جبران خسارت من یک سکه طلا با چکش و چند سکه طلا پیدا کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Two pence per half-year might be taken for each cart, and one halfpenny for each pack-horse.
[ترجمه گوگل]دو پنی در هر نیم سال ممکن است برای هر گاری، و نیم پنی برای هر اسب بسته گرفته شود
[ترجمه ترگمان]دو پنس برای هر گاری و نیم پنس برای هر یک از هر یک از آن ها یک نیم پنی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He said the accused, Richard Hodgson could prove he did not get a halfpenny of profit out of the Carpenter Club.
[ترجمه گوگل]او گفت که متهم، ریچارد هاجسون می تواند ثابت کند که نیم پنی سود از باشگاه کارپنتر به دست نیاورده است
[ترجمه ترگمان]او گفت که متهم، ریچارد Hodgson می تواند ثابت کند که یک پنی سود از باشگاه کارپنتر نگرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It is no use spoiling the sheep for a halfpenny worth of tar.
[ترجمه گوگل]خراب کردن گوسفند با قیر نیم پنی فایده ای ندارد
[ترجمه ترگمان]این کار فایده ای ندارد که گوسفندها را به اندازه نیم پنس خراب کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He was sent away and, a few days later, brought back, like the bad halfpenny.
[ترجمه گوگل]او را فرستادند و چند روز بعد او را بازگرداندند، مثل نیم پنی بد
[ترجمه ترگمان]چند روز بعد او را به اینجا فرستادند و پس از چند روز بازگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It is no use spoiling the ship for a halfpenny worth of tar.
[ترجمه گوگل]خراب کردن کشتی برای قیر نیم پنی فایده ای ندارد
[ترجمه ترگمان]هیچ فایده ای ندارد که کشتی را برای یک نیم پنس خراب کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. What he bought yesterday was just a twopenny - halfpenny thing.
[ترجمه گوگل]چیزی که او دیروز خرید فقط یک چیز دو پنی بود
[ترجمه ترگمان]چیزی که دیروز خریده فقط یک چیز بی ارزش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• bronze coin that is used in the united kingdom and is equal to half a penny (also halfpence)
a halfpenny is a small british coin which used to be worth one half of a penny.

پیشنهاد کاربران

بپرس