habitable

/ˈhæbətəbl̩//ˈhæbɪtəbl̩/

معنی: قابل سکنی
معانی دیگر: قابل سکونت، مانستنی، باشندپذیر، زیست پذیر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: habitably (adv.), habitability (n.)
• : تعریف: capable of being lived in.
متضاد: unhabitable, uninhabitable

- Some areas of the desert have been reclaimed and are now habitable by humans.
[ترجمه گوگل] برخی از مناطق بیابان احیا شده و اکنون توسط انسان قابل سکونت است
[ترجمه ترگمان] بعضی از مناطق بیابانی مرمت شده اند و در حال حاضر توسط انسان ها قابل سکونت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The building looked so unsafe that she wondered how it could even be habitable.
[ترجمه گوگل] ساختمان آنقدر ناامن به نظر می رسید که او فکر می کرد چگونه می تواند حتی قابل سکونت باشد
[ترجمه ترگمان] ساختمان چنان خطرناک به نظر می رسید که از خود می پرسید چگونه می تواند قابل سکونت باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. They've done their best to make the house habitable.
[ترجمه گوگل]آنها تمام تلاش خود را کرده اند تا خانه را قابل سکونت کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها بیش ترین سعی خود را کرده بودند تا خانه را قابل سکونت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Making the house habitable was a major undertaking.
[ترجمه گوگل]ساخت خانه قابل سکونت یک کار بزرگ بود
[ترجمه ترگمان]ساختن خانه ای که قابل سکونت بود، یک تعهد بزرگ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The houses were not considered habitable.
[ترجمه گوگل]خانه ها قابل سکونت در نظر گرفته نمی شدند
[ترجمه ترگمان]خانه ها قابل سکونت در نظر گرفته نمی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This house is no longer habitable.
[ترجمه گوگل]این خانه دیگر قابل سکونت نیست
[ترجمه ترگمان]این خونه دیگه قابل سکونت نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The house should be habitable by the new year.
[ترجمه گوگل]خانه باید تا سال جدید قابل سکونت باشد
[ترجمه ترگمان]خانه باید تا سال نو قابل سکونت باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His proclamation that the moon might be habitable was bound to attract criticism from Aristotelian diehards such as Alexander Ross.
[ترجمه گوگل]اعلامیه او مبنی بر اینکه ماه ممکن است قابل سکونت باشد، ناگزیر بود که انتقاد سخت گیران ارسطویی مانند الکساندر راس را به دنبال داشته باشد
[ترجمه ترگمان]اعلامیه او مبنی بر این بود که ماه ممکن است قابل سکونت باشد و انتقادات from از قبیل \"الکساندر راس\" (ارسطویی)را به خود جلب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Inside was a habitable volume of just under six cubic metres.
[ترجمه گوگل]داخل آن حجم قابل سکونت کمی کمتر از شش متر مکعب بود
[ترجمه ترگمان]داخل آن فقط زیر شش متر مکعب قابل سکونت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Two rooms are habitable, with a battered fridge, bedding, sofa, and gas-stove.
[ترجمه گوگل]دو اتاق قابل سکونت با یخچال فرسوده، رختخواب، مبل و اجاق گاز
[ترجمه ترگمان]دو اتاق قابل سکونت، با یک یخچال کهنه، رختخواب، کاناپه و گاز قابل سکونت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. As soon as the new building's habitable.
[ترجمه گوگل]به محض اینکه ساختمان جدید قابل سکونت است
[ترجمه ترگمان]به محض اینکه ساختمان جدید قابل سکونت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The room was barely habitable.
[ترجمه گوگل]اتاق به سختی قابل سکونت بود
[ترجمه ترگمان]اتاق به سختی قابل سکونت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This process of constructing habitable environments on Mars can be begun at once.
[ترجمه گوگل]این فرآیند ساخت محیط های قابل سکونت در مریخ می تواند یکباره آغاز شود
[ترجمه ترگمان]این فرآیند ایجاد محیط های قابل سکونت بر روی مریخ بلافاصله می تواند آغاز شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. About £3000 buys a habitable house.
[ترجمه گوگل]حدود 3000 پوند خانه قابل سکونت می خرد
[ترجمه ترگمان]حدود ۳۰۰۰ پوند، یک خانه قابل سکونت خریداری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A lot of improvements would have to be made before the building was habitable.
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه ساختمان قابل سکونت باشد، باید اصلاحات زیادی انجام شود
[ترجمه ترگمان]قبل از این که ساختمان قابل سکونت باشد، بهبودهای زیادی باید صورت می گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Some areas of the country are just too cold to be habitable.
[ترجمه گوگل]برخی از مناطق کشور آنقدر سرد هستند که قابل سکونت نیستند
[ترجمه ترگمان]برخی مناطق کشور آنقدر سرد هستند که قابل سکونت نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It would cost a fortune to make the place habitable.
[ترجمه گوگل]قابل سکونت کردن این مکان هزینه گزافی دارد
[ترجمه ترگمان]برای این که محل سکونت آن ها قابل سکونت باشد، ثروت هنگفتی به دست خواهد آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قابل سکنی (صفت)
residential, habitable, inhabitable

انگلیسی به انگلیسی

• fit to live in, suitable for human habitation
if a place is habitable, it is suitable for people to live in.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : habituate
✅️ اسم ( noun ) : habit / habitat / habitation / habitant / habitude / habituation / habitancy / habitus / habitu� / habitableness / habitability
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ صفت ( adjective ) : habitual / habitable / habituated
✅️ قید ( adverb ) : habitually

The only habitable planet is Earth.
زیستی ، زیستنی ، ز یست دار ، دارای زیست ، زندگی پذیر ، زندگی دار ، دارای زندگی

بپرس