housework

/ˈhaʊswərk//ˈhaʊswɜːk/

معنی: کارخانه، خانه داری
معانی دیگر: کار منزل (نظافت و آشپزی و غیره)، کارخانه، خانه داری اشپزی وغیره

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the tasks of housekeeping, particularly cleaning and caring for items inside the house.

- I have to do all my housework on the weekends.
[ترجمه گوگل] آخر هفته ها باید تمام کارهای خانه ام را انجام دهم
[ترجمه ترگمان] من باید تمام کاره ای خونه رو آخر هفته انجام بدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. do the housework but don't overdo it
کارهای خانه را انجام بده ولی زیاده روی نکن.

2. she does all of the housework and her husband does not help out at all
او همه ی کارهای خانه را می کند و شوهرش اصلا کمک نمی کند.

3. Housework is negatively valued as a retreat from a disliked alternative — employment work.
[ترجمه گوگل]کار خانه به عنوان یک عقب نشینی از یک جایگزین ناپسند - کار شغلی - ارزش منفی دارد
[ترجمه ترگمان]housework به طور منفی به عنوان عقب نشینی از کار اشتغال جایگزین مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. How much do men share housework and the care of the children?
[ترجمه گوگل]مردان چقدر در کارهای خانه و مراقبت از فرزندان سهیم هستند؟
[ترجمه ترگمان]مردان چقدر کاره ای خانه و مراقبت از کودکان را انجام می دهند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She is in charge of the housework.
[ترجمه گوگل]او مسئول کارهای خانه است
[ترجمه ترگمان]او مسئول کاره ای خانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He always helps with the housework.
[ترجمه علیرضا] مرد همیشه در کار خونه کمک می کند
|
[ترجمه گوگل]او همیشه در کارهای خانه کمک می کند
[ترجمه ترگمان]همیشه به کاره ای خانه کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She lacked any inclination for housework.
[ترجمه گوگل]او هیچ تمایلی به کارهای خانه نداشت
[ترجمه ترگمان]هیچ تمایلی به کار در خانه نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Her hands were roughened by housework.
[ترجمه گوگل]دستانش در اثر کار خانه زبر شده بود
[ترجمه ترگمان]دست او از کاره ای خانه سخت شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I spent all morning doing the housework.
[ترجمه گوگل]تمام صبح را صرف انجام کارهای خانه کردم
[ترجمه ترگمان]تمام صبح را صرف کاره ای خانه کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The old couple have no one to do housework; they have to fend for themselves.
[ترجمه گوگل]زن و شوهر پیر کسی برای انجام کارهای خانه ندارند آنها باید خودشان را جبران کنند
[ترجمه ترگمان]این زوج پیر کسی را ندارند که کاره ای خانه را انجام دهند، باید خودشان از خودشان دفاع کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She spends her day doing housework, watching television, reading, and so on.
[ترجمه گوگل]او روز خود را با انجام کارهای خانه، تماشای تلویزیون، مطالعه و غیره می گذراند
[ترجمه ترگمان]او روز خود را صرف انجام کاره ای خانه، تماشای تلویزیون، خواندن و غیره می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We all help with the housework.
[ترجمه گوگل]همه ما در کارهای خانه کمک می کنیم
[ترجمه ترگمان] همه ما به کارای خونه کمک می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We take it in turns to do the housework.
[ترجمه گوگل]ما به نوبت کارهای خانه را انجام می دهیم
[ترجمه ترگمان]به نوبت کاره ای خانه را انجام می دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I'll let her off the housework this weekend.
[ترجمه گوگل]آخر این هفته او را از کار خانه رها می کنم
[ترجمه ترگمان]من این آخر هفته او را از خانه بیرون می کشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کارخانه (اسم)
firm, work, mill, studio, workhouse, plant, factory, manufactory, housework

خانه داری (اسم)
thrift, housekeeping, housework, menage

انگلیسی به انگلیسی

• housecleaning
housework is the work such as cleaning and cooking that you do in your home.

پیشنهاد کاربران

a household chore ( =a chore in the home )
به طور کلی به کارهای خونه مثل تمیزکاری و غیره گفته میشود.
کار های خانه مثل جاروبرقی ظرف شستن اتو کردن لباس و اینا
یعنی وظیفه در خانه یا انجام دادن کارهای خانه
کلفتی در خانه

بپرس