household

/ˈhaʊshoʊld//ˈhaʊshəʊld/

معنی: صمیمی، خاندان، خانواده، اهل خانه، اهل بیت، مستخدمین خانه، خانمان، خانگی
معانی دیگر: خانوار، وابسته به منزل و اداره ی آن، عادی، معمولی، روزمره، بروال، همیشگی، آشنا

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the group of people, such as a family, that lives in a particular dwelling.
مترادف: family, house, m�nage
مشابه: residents

- There are five people in our household, and all of them are messy.
[ترجمه سارا مرادی] خانواده ما پنج نفر دارد و همگی آنها نامنظم هستند
|
[ترجمه حسین عموزاده] پنج نفر در خوانواده ما وجود دارند و همگی آنها نامنظم هستند.
|
[ترجمه حسین] خانواده ی ما پنج نفر هستند و همه ی آنها نا مرتب هستند
|
[ترجمه گوگل] در خانه ما پنج نفر هستند و همه آنها نامرتب هستند
[ترجمه ترگمان] پنج نفر در خانواده ما هستند و همه آن ها کثیف هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- One in four households does not have a washing machine in this area.
[ترجمه Me] در این منطقه یکی از چهار خانواده ماشین لباسشویی ندارد
|
[ترجمه گوگل] از هر چهار خانوار یک نفر ماشین لباسشویی در این منطقه ندارد
[ترجمه ترگمان] یک در چهار خانوار یک ماشین لباس شویی در این منطقه ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the contents of the dwelling where a household lives.

- They all survived, but their entire household was destroyed by the fire.
[ترجمه پریسا] همه آنها زنده ماندند، اما کل زندگیشان در آتش سوخت
|
[ترجمه گوگل] همه آنها زنده ماندند، اما تمام خانواده آنها در آتش سوزی نابود شد
[ترجمه ترگمان] همه آن ها جان سالم به در بردند، اما کل خانواده آن ها توسط آتش نابود شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
(1) تعریف: of or relating to a household.
مترادف: domestic
مشابه: family, home

- You have to report all of your household income.
[ترجمه asi] شما باید تمام درآمد بروال خود را گزارش دهید
|
[ترجمه گوگل] شما باید تمام درآمد خانوار خود را گزارش دهید
[ترجمه ترگمان] باید تمام درآمد household رو گزارش کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: for use in the home.
مترادف: home
مشابه: domestic, everyday

- They sell all kinds of household appliances.
[ترجمه Kosarbejani] آنها انواع لوازم خانگی را می فروشند.
|
[ترجمه گوگل] آنها انواع لوازم خانگی را می فروشند
[ترجمه ترگمان] همه انواع لوازم خانگی را می فروشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. household effects
اسباب خانه

2. household remedies
مداواهای خانگی

3. household tasks
کارهای خانه

4. household wares
وسایل منزل

5. household appliance
وسایل و ابزار خانه (مانند یخچال و رادیو)

6. household troops
(انگلیس) پاسداران سلطنتی

7. the whole household revolves around the baby
همه ی توجه آن خانواده روی نوزاد متمرکز شده است.

8. a schedule of household items belonging to the deceased
فهرست اثاث منزل متعلق به متوفی

9. computers have become household toys
کامپیوتر وسیله ی سرگرمی منازل شده است.

10. to manage a household
خانواده ای را اداره کردن

11. to run a household
خانواده ای را اداره کردن

12. henry ford is a household name in america
در امریکا هنری فورد نام آشنایی است.

13. refrigerators, irons, etc. are household appliances
یخچال و اطو و غیره وسایل خانگی هستند.

14. the people of the household
اهل منزل

15. the operation of a large household
اداره کردن یک خانواده ی بزرگ

16. for fifty years he served the household of a merchant
پنجاه سال در خانه ی تاجری نوکری کرد.

17. the utility of coal as a household fuel
فایده ی زغال سنگ به عنوان سوخت منزل

18. she is ill and cannot cope with household chores
او بیمار است و از عهده ی کارهای منزل برنمی آید.

19. he was happy to be part of a large household
او از این که عضو خانواده ی پر جمعیتی بود خوشحال بود.

20. Heavy household chores made inroads upon Jane's health.
[ترجمه گوگل]کارهای سنگین خانه بر سلامت جین تأثیر گذاشت
[ترجمه ترگمان]کاره ای سنگین خانگی در حال تاخت و تاز به سوی سلامت جین بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. Many household products give off noxious fumes.
[ترجمه گوگل]بسیاری از محصولات خانگی بخارات مضری تولید می کنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از محصولات خانگی گازهای سمی را رها می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. Formerly most of our household utensils were made of brass.
[ترجمه گوگل]قبلاً بیشتر ظروف خانه ما از برنج بود
[ترجمه ترگمان]سابقا بیشتر وسایل خانه ما از مس ساخته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. She always quibbles about household affairs with her mother.
[ترجمه گوگل]او همیشه در مورد امور خانه با مادرش سر و صدا می کند
[ترجمه ترگمان]همیشه راجع به کاره ای خانه با مادرش حرف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. An army of servants waited on the king's household.
[ترجمه گوگل]لشکری ​​از خدمتکاران در خانه پادشاه منتظر بودند
[ترجمه ترگمان]ارتشی از خدمتکاران در خانه شاه منتظر بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. I grew up as part of a large household.
[ترجمه گوگل]من به عنوان بخشی از یک خانواده بزرگ بزرگ شدم
[ترجمه ترگمان]به عنوان بخشی از یک خانواده بزرگ بزرگ شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. Leaflets have been delivered to every household.
[ترجمه گوگل]بروشورها به هر خانوار تحویل داده شده است
[ترجمه ترگمان]Leaflets را به همه ساکنان خانه داده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

صمیمی (اسم)
household

خاندان (اسم)
dynasty, clan, gens, family, household

خانواده (اسم)
tribe, dynasty, clan, gens, family, household, ilk

اهل خانه (اسم)
house, household

اهل بیت (اسم)
house, household, inmate

مستخدمین خانه (اسم)
household

خانمان (اسم)
household, housewares

خانگی (صفت)
domestic, indoor, household, homemade, homebred, homelike

تخصصی

[بهداشت] خانوار

انگلیسی به انگلیسی

• home, domestic establishment; people of a house, family
of or pertaining to a home or family, domestic
a household consists of all the people in a family or group who live together in a house.
the household is your home and everything connected with looking after it.

پیشنهاد کاربران

سلام
هم اتاقی هم household محسوب میشه یا این کلمه فقط برای اعضای خانواده استفاده میشه ؟
A household is a group of people who live in the same dwelling, regardless of their relationship to each other.
For example, a household can be a single person living alone, a couple without children, a group of students or workers sharing a flat, or a family with parents and children.
...
[مشاهده متن کامل]

خانوار به گروهی از مردم گفته می شود که بدون توجه به رابطه آنها با یکدیگر در یک خانه زندگی می کنند.
به عنوان مثال، یک خانوار می تواند یک فرد مجرد، یک زوج بدون فرزند، گروهی از دانش آموزان یا کارگران در یک آپارتمان مشترک، یا یک خانواده با والدین و فرزندان باشند.
اصلی ترین تفاوت خانواده با خانوار این است که هر خانواده یک خانوار محسوب می شود؛ اما هر خانوار نمی تواند لزوماً یک خانواده نیز باشد.
There are now on average 2. 5 people per household in the state.
a high - income/low - income/middle - income household
I sometimes wonder how my wife and I manage as a single - income household.
High - technology products are hard to sell to households where the head of the household is over 60 years of age.

householdhousehold
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/household
اهالی منزل
کم برخوردار
household ( n ) ( haʊshoʊld ) =all the people living together in a house, e. g. Most households now own at least one car.
household
خانوار
the head of the household
سرپرست خانوار
خوانواده
جمعیت افراد در یک خانواده.
تعداد افراد در خانواده. Family member
Among Canada, Colombia and Italy, Colombia has the largest average household size .
در بین سه کشورِ ایتالیا، کلمبیا و کانادا، کشورِ کلمبیا بالاترین میانگین جمعیت افراد در یک خانواده را داراست.
اهالی خانه
household can be interpreted as sth related to house or the people in the house
جمعِ خانوادگی
هر چیزی یا شخصی که مربوط به خانه خود فرد است
اعضای خانواده ی چند نفری که وعده غذایی مشترکی باهم دارند میشه
Household
A household consists of one or several persons who live in the same dwelling and share meals
1 - خانواده
مصارف خانگی
● اهل خانه، سکنه
● خانگی، اهلی
● شناخته شده
progeny
progency
خانه داری
انجام کارهای خانه
متعلقین
( . Household ( adj
Used in homes
Or
Related to homes
♦️در نقش صفت به معنی � خانگی �
صاحب خانه
a house and its occupants regarded as a unit
the establishment and affairs of a royal household
۱. خانگی ( adj ) مترادف domestic
۲. اهل بیت - اهل خانه - کسایی که با هم تو یه خونه اید n
خانوادگی
۱ - افرادی که با هم در یک خانه زندگی می کنند ( لزوما اعضای خانواده نیستند می توانند چند دوست باشند که با هم در یک خانه زندگی می کنند )
- مربوط به خانه ( مثلا کارهای خانه )

در حسابداری و اقتصاد : خانوار
خانواده:Family
اعضای خانواده که با شما هم خانه ای اند

1 - all the people who live together in one house اهل خانه
( با خانواده هم معنی نیست زیرا میتونه به افرادی اشاره کنه که صرفا هم خانه هستند )
2 - domestic
household chores, householdproducts
خانگی
Household = لوازم خانه
Household task =کار خانگی
اهالی خانه - خانواده
خانوار، سکنه، خانواده
خانگی
A household is all the people who live in one house
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٦)

بپرس