hoodwink

/ˈhʊˌdwɪŋk//ˈhʊdwɪŋk/

معنی: اغفال کردن، فریب دادن، چشم بندی کردن
معانی دیگر: گول زدن، کلک زدن، فریبکاری کردن، (در اصل) چشم کسی را بستن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: hoodwinks, hoodwinking, hoodwinked
• : تعریف: to trick, deceive, or dupe.
مشابه: bluff, deceive, dupe, fool, hoax, trick

- She realized she had just been hoodwinked into lending a stranger her bicycle.
[ترجمه گوگل] او متوجه شد که به تازگی برای قرض دادن دوچرخه اش به غریبه ای سرگردان شده است
[ترجمه ترگمان] او متوجه شد که او فقط برای قرض دادن دوچرخه اش اغفال شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Rather than being hoodwinked, I would endure anything.
[ترجمه گوگل]به جای اینکه سرم کند، هر چیزی را تحمل می کنم
[ترجمه ترگمان]به جای اینکه اغفال بشم حاضرم هر چیزی رو تحمل کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I was hoodwinked into buying fake jewels.
[ترجمه گوگل]من در خرید جواهرات تقلبی کلاهبرداری کردم
[ترجمه ترگمان]من برای خریدن جواهرات بدلی اغفال شده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Someone hoodwinked my eyes and let me guess who she was.
[ترجمه گوگل]یک نفر چشمانم را به هم زد و اجازه داد او را حدس بزنم
[ترجمه ترگمان]یه نفر چشمام رو فریب داده و اجازه بده حدس بزنم اون کیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I feel as if I've been hoodwinked.
[ترجمه گوگل]احساس می‌کنم کلاه‌برداری شده‌ام
[ترجمه ترگمان]احساس می کنم فریب خوردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She had been hoodwinked into buying a worthless necklace.
[ترجمه گوگل]او برای خرید یک گردنبند بی ارزش کلاهبرداری کرده بود
[ترجمه ترگمان]او برای خریدن یک گردن بند بی ارزش اغفال شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Could we have been hoodwinked all the way?
[ترجمه گوگل]آیا ممکن است در تمام طول راه ما را سرپوش بگذارند؟
[ترجمه ترگمان]می شه همه راه رو اغفال کرده باشیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He hoodwinked us into agreeing.
[ترجمه گوگل]او ما را گول زد تا موافقت کنیم
[ترجمه ترگمان]اون ما رو فریب داده که قبول کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He says they've been hoodwinked and the noise is an intrusion on their lives.
[ترجمه گوگل]او می‌گوید که سرشان را زده‌اند و این سروصدا نفوذی در زندگی‌شان است
[ترجمه ترگمان]او می گوید که آن ها اغفال شده اند و سر و صدا در زندگی آن ها دخالت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But don't be hoodwinked into thinking that gifts and other offerings are the way to bring lasting happiness.
[ترجمه گوگل]اما به این فکر نکنید که هدایا و سایر هدایا راهی برای به ارمغان آوردن شادی پایدار هستند
[ترجمه ترگمان]اما خود را فریب ندهید و فکر کنید که هدایا و دیگر پیشنهادها راهی برای رسیدن به سعادت پایدار هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Does anyone else around here think we were hoodwinked on this deal?
[ترجمه گوگل]آیا کس دیگری در این اطراف فکر می کند که ما در این معامله کلاهبرداری کرده ایم؟
[ترجمه ترگمان]کس دیگه ای هم این اطراف فکر می کنه که ما این معامله رو فریب داده بودیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In initial efforts to hoodwink journalists, mine managers said there had been no work at Longshan since late May.
[ترجمه گوگل]در تلاش های اولیه برای فریب دادن خبرنگاران، مدیران معدن گفتند که از اواخر ماه مه هیچ کاری در لانگشان وجود نداشته است
[ترجمه ترگمان]در تلاش های اولیه برای مبارزه با روزنامه نگاران، مدیران معدن گفتند که از اواخر ماه مه هیچ کار در Longshan صورت نگرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He'd been exploited, hoodwinked, lied to.
[ترجمه گوگل]او مورد استثمار قرار گرفته بود، کلاهبرداری کرده بودند، به او دروغ گفته بودند
[ترجمه ترگمان]او را فریب داده و فریب داده بودند و دروغ گفته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Some one should hoodwink Hick into thinking it's a one-day game.
[ترجمه گوگل]یکی باید هیک را فریب دهد که فکر کند این یک بازی یک روزه است
[ترجمه ترگمان]کسی باید به فکر این باشد که این یک بازی یک روزه باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اغفال کردن (فعل)
blind, deceive, beguile, delude, entrap, hoodwink

فریب دادن (فعل)
fool, cheat, deceive, defraud, jape, mump, delude, hoodwink, hum, bob, humbug, diddle, thimblerig, dissimulate, mislead, fob, short-change

چشم بندی کردن (فعل)
hoodwink

انگلیسی به انگلیسی

• cheat, deceive
if you hoodwink someone, you trick or deceive them.

پیشنهاد کاربران

deceive or trick
گول زدن یا فریب دادن
حیله گری. گول زدن
an attempt to hoodwink the public

بپرس