hobnob

/ˈhɑːbˌnɑːb//ˈhɒbnɒb/

معنی: نوش، بسلامتی کسی نوشیدن، صحبت دوستانه کردن، دوستانه، خودمانی، بسلامتی
معانی دیگر: (با : with) خوش و بش کردن با، معاشرت کردن با، خودمانی بودن با، (نادر) الله بختی، شانسی، (نادر) با هم مشروب خوردن، هم پیاله بودن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: hobnobs, hobnobbing, hobnobbed
• : تعریف: to keep company socially; associate on friendly and familiar terms, esp. with one's superiors.

- He hobnobs with famous actors.
[ترجمه علی کولیوندی] او با بازیگران مشهور خوش و بشمیکند
|
[ترجمه گوگل] او با هنرپیشه های معروف سرگرم است
[ترجمه ترگمان] او با هنرپیشگان مشهور بازی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. High officials have long enjoyed the practice of hobnobbing with newspapermen.
[ترجمه ترگمان] مقامات بلند پایه مدت طولانی است که با روزنامه نگاران خودمانی هستند
|
[ترجمه گوگل]مقامات بلندپایه مدت‌هاست که با روزنامه‌نگاران علاقه‌مند بوده‌اند
[ترجمه ترگمان]مقامات عالیرتبه مدت ها است که از تمرین of با newspapermen لذت برده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Tony hobnobbed with an attractive widow when he lived in Metz.
[ترجمه گوگل] تونی معاشرت میکرد با یک بیوه جزا وقتی که درمتز بود
|
[ترجمه گوگل]تونی زمانی که در متز زندگی می کرد با یک بیوه جذاب دوست داشت
[ترجمه ترگمان]تونی با یه بیوه جذاب که توی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She often has her picture in the papers, hobnobbing with the rich and famous.
[ترجمه ترگمان] اواغلب در روزنامه ها عکس دارد که با مشاهیر و ثروتمندان معاشرت میکند
|
[ترجمه گوگل]او اغلب عکس خود را در روزنامه ها دارد و با افراد ثروتمند و مشهور سرگرم است
[ترجمه ترگمان]او اغلب در روزنامه ها عکس می گیرد و با ثروتمندان و مشاهیر صحبت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Do you like to hobnob with me?
[ترجمه علی کولیوندی] دوست داری با من هم پیاله شوی
|
[ترجمه گوگل]دوست داری با من سرگرمی کنی؟
[ترجمه ترگمان]دوست داری با من جشن بگیری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He spent the first day hobnobbing with the management.
[ترجمه علی کولیوندی] او اولی روز آشنایی را با مدیریت گذراند
|
[ترجمه گوگل]او روز اول را به سرگرمی با مدیریت گذراند
[ترجمه ترگمان]او اولین روز hobnobbing را با مدیریت گذراند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This gave Bill an opportunity to hobnob with the company'spresident, board chairman, and leading executives.
[ترجمه علی کولیوندی] این موضوع به بیل یک فرصت داد که بارییس هیئت مدیره ، رئیس شرکت و مدیران اجرایی آشنا شود
|
[ترجمه گوگل]این به بیل فرصتی داد تا با رئیس شرکت، رئیس هیئت مدیره و مدیران ارشد شرکت آشنا شود
[ترجمه ترگمان]این موضوع به بیل فرصت داد تا با شرکت spresident، رئیس هیات مدیره و مدیران اجرایی شرکت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I've been hobnobbing with the directors at the office party.
[ترجمه علی کولیوندی] من با مدیران در دفتر جذب آشنا شدم
|
[ترجمه گوگل]من در مهمانی دفتر با کارگردان ها سرگرم بودم
[ترجمه ترگمان]من با مدیران در مهمانی شرکت کار می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was often seen hobnobbing with influential business people.
[ترجمه علی کولیوندی] او اغلب با افرادبا افرادبا نفوذ تجاری دیده میشود
|
[ترجمه گوگل]او اغلب در حال معاشقه با افراد صاحب نفوذ تجاری دیده می شد
[ترجمه ترگمان]او اغلب با افراد بانفوذ تجاری برخورد می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I've seen you two hob-nobbing a lot recently.
[ترجمه گوگل]من اخیراً شما دو نفر را زیاد دیده ام
[ترجمه ترگمان]من شما را این اواخر دیده ام که شما دو اتاق دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It seemed a good sign that they're cordially hobnobbing at the first time meeting.
[ترجمه علی کولیوندی] به نظر می رسد این نشانه خوبیست که در اولین دیدار آشتی میکنند
|
[ترجمه گوگل]این نشانه خوبی به نظر می رسید که آنها در اولین ملاقات صمیمانه مشغول سرگرمی هستند
[ترجمه ترگمان]این نشانه خوبی بود که در نخستین دیدار با یکدیگر آشتی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Winning meant post-race parties[sentence dictionary], hobnobbing with well-meaning sponsors.
[ترجمه گوگل]برنده شدن به معنای مهمانی‌های پس از مسابقه [فرهنگ جملات]، علاقه‌مندی با حامیان مالی خوب بود
[ترجمه ترگمان]بردن به معنای دو طرف پس از مسابقه [ فرهنگ لغت [ جمله ]، hobnobbing با حامیان با معنای خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He also hob-nobs with the great and the good.
[ترجمه علی کولیوندی] او همچنین میکوشد با عظمت شکوه
|
[ترجمه learner] او همچنین با افراد برجسته می گرده
|
[ترجمه گوگل]او همچنین با خوب و عالی کار می کند
[ترجمه ترگمان]او همچنین nobs با شکوه و خوبی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In Lisbon hobnobbing with Liam Devlin.
[ترجمه علی کولیوندی] در لیسبون با لیام دولین آشنا می شود
|
[ترجمه گوگل]در لیسبون سرگرمی با لیام دولین
[ترجمه ترگمان]\"در لیسبون\" با \"لیام دولین\" صحبت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Benech liked to hobnob with local politicians.
[ترجمه علی کولیوندی] بانک دوست داشت با سیاستمداران محلی آشنا شود
|
[ترجمه گوگل]بنچ دوست داشت با سیاستمداران محلی سرگرم شود
[ترجمه ترگمان]Benech دوست داشت با سیاستمداران محلی رقابت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She used to hobnob with the rich.
[ترجمه علی کولیوندی] او از آشنایی با پولدارها استفاده میکند
|
[ترجمه learner] او عادت داره با پولدارها بگرده
|
[ترجمه گوگل]او با ثروتمندان سر و کار داشت
[ترجمه ترگمان] اون با پولدارها زندگی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نوش (اسم)
nectar, treacle, pledge, wassail, hobnob, potation

بسلامتی کسی نوشیدن (فعل)
toast, hobnob

صحبت دوستانه کردن (فعل)
hobnob

دوستانه (قید)
hobnob

خودمانی (قید)
familiarly, hobnob

بسلامتی (قید)
hobnob, to the health

انگلیسی به انگلیسی

• associate with, spend time with
if you hobnob with someone, you are friendly and spend time with them; an informal word, used showing disapproval.

پیشنهاد کاربران

نوعی بیسکوییت
خوش و بش کردن
I'm not hobnobbing with famous people.
خوشُبِشیدن.
معاشرت با افراد طبقه ی بالای جامعه
He spent the first day hobnobbing with the management
خوش و بش کردن

بپرس