hit on


کشف کردن، (ناگهان) حل کردن (مشکل یا مسئله ای را)، به فکر افتادن

انگلیسی به انگلیسی

• pay uninvited and generally unwanted sexual attention to a person

پیشنهاد کاربران

hit on sth=hit upon sth
find or produce an idea, an answered
Hit on something:
چیزی به ذهن خطور کردن، چیزی به ذهن رسیدن
مخ کسی رو زدن، تیکه انداختن
مخ کسی رو زدن
آمار دادن به کسی ( اسلنگ تره مخ زدن ) , نخ دادن به کسی
I feel that guy is hitting on me
توی سریال فرندز ، وقتی جویی میخواد ریچلو اغوا کنه ، مانیکا به جویی میگه :
Stop hitting on her. It's her wedding today
Make sexual advances towards someone
به کسی دست درازی کردن ، از کسی سوء استفاده جنسی کردن
hit/hit/hit تمام شکل های هیت در جمله در زمان ها
. I dumped him because he tried to hit on my friend
...
[مشاهده متن کامل]

باهاش قطع رابطه کردم ، یا کات کردم یا ولش کردم به خاطر اینکه سعی کرد به دوستم دست درازی کنه . !
@لَنگویچ

مخ زدن کسی
Hit on the right things.
به هدف زدن
مخ زدن
نخ دادن😅
مخ زدن و توی تور کردن
کسی را تور کردن ( عامیانه )
مترادف با Flirting with ، لاس زدن،
hit on somebody مخ زدن کسی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس