helix

/ˈhiːlɪks//ˈhiːlɪks/

معنی: پیچک، مارپیچ، منحنی حلزونی
معانی دیگر: پیچه، حلزونی، (کالبدشناسی) بخش حلزونی گوش خارجی، بخش خمیده ی حاشیه ی گوش، پیچه ی گوش، (معماری) طرح مارپیچ، آذین پیچه ای (مانند نقش های مارپیچ روی برخی ستون ها)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: helices, helixes
• : تعریف: a three-dimensional curve with a central axis and a steadily increasing, steadily decreasing, or constant circumference; spiral.

جمله های نمونه

1. dna has the shape of a helix
دی ان ا شکل حلزونی دارد.

2. Some biological molecules have the form of a helix.
[ترجمه گوگل]برخی از مولکول های بیولوژیکی شکل مارپیچ دارند
[ترجمه ترگمان]برخی مولکول های زیستی به شکل یک مارپیچ هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The spiral and its three dimensional expression, the helix, have a handedness that is intrinsic.
[ترجمه گوگل]مارپیچ و بیان سه بعدی آن، مارپیچ، دارای یک دستی است که ذاتی است
[ترجمه ترگمان]مارپیچ و حالت سه بعدی آن، a هستند که ذاتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. To change to a left handed helix it must pass through a fourth dimension.
[ترجمه گوگل]برای تغییر به مارپیچ چپ دست باید از بعد چهارم عبور کند
[ترجمه ترگمان]برای تغییر به یک مارپیچ چپ دست، باید از یک بعد چهارم عبور کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A helix is any line in which the curvature and torsion measured anywhere and everywhere are in a constant proportion.
[ترجمه گوگل]مارپیچ به هر خطی گفته می شود که در آن انحنا و پیچش اندازه گیری شده در هر جا و همه جا به نسبت ثابتی باشد
[ترجمه ترگمان]یک مارپیچ، هر خطی است که در آن، انحنای و پیچش در هر جایی اندازه گیری می شوند و در هر کجا نسبت ثابت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The twisting of the chain into a helix is a large number of small twists by the individual amino acids.
[ترجمه گوگل]پیچاندن زنجیره به یک مارپیچ تعداد زیادی پیچش کوچک توسط اسیدهای آمینه منفرد است
[ترجمه ترگمان]چرخش زنجیر به یک مارپیچ، تعداد زیادی از twists کوچک اسیده ای آمینه را تشکیل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The entwined serpents forming a double helix gave birth to the Caduceus.
[ترجمه گوگل]مارهای در هم تنیده ای که یک مارپیچ دوگانه را تشکیل می دهند، کادوسیوس را به دنیا آوردند
[ترجمه ترگمان]The که به هم پیچیده شده اند، یک مارپیچ دوگانه را تشکیل می دهند که to را به دنیا می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A right handed helix, moving away, is the departure of a friend.
[ترجمه گوگل]یک مارپیچ دست راست، دور شدن، خروج یک دوست است
[ترجمه ترگمان]یک مارپیچ دادن راست، حرکت کردن، حرکت یک دوست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In the formation of the double helix, a total of 12 rotors are restricted per base pair stack.
[ترجمه گوگل]در تشکیل مارپیچ دوگانه، در مجموع 12 روتور در هر پشته جفت پایه محدود شده است
[ترجمه ترگمان]در شکل مارپیچ دو رشته ای، در مجموع ۱۲ روتور به ازای هر جفت جفت باز محدود شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The eastbound helix coiled against the sky like a giant concrete snail.
[ترجمه گوگل]مارپیچ به سمت شرق مانند یک حلزون بتنی غول پیکر در برابر آسمان پیچید
[ترجمه ترگمان]مارپیچ eastbound مثل حلزونی محکم به آسمان پیچیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Similar principles apply to helices: A right handed helix, moving forward, is anticlockwise and aggressive.
[ترجمه گوگل]اصول مشابهی در مورد مارپیچ ها اعمال می شود: مارپیچ راست دست که به جلو حرکت می کند، خلاف جهت عقربه های ساعت و تهاجمی است
[ترجمه ترگمان]اصول مشابهی در مارپیچ وجود دارند: یک مارپیچ دست راست، حرکت به جلو، خلاف جهت عقربه های ساعت و aggressive است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Thus each double helix becomes two double helices, with the two new doublets remaining joined at the centromere.
[ترجمه دکتر جعفر فرزانه] بنابراین هر مارپیچ دوگانه ( مربوط برDNA ) به دو مارپیچ دو گانه تبدیل می شود ، هر دو مارپیچ دوگانه جدید در محل سانترومر بهم متصل باقی می مانند ( منظور کروماتید های خواهری متصل بهم در محل سانترومر است )
|
[ترجمه گوگل]بنابراین هر مارپیچ دوتایی به دو مارپیچ مضاعف تبدیل می شود و دو مارپیچ جدید در سانترومر به هم متصل می شوند
[ترجمه ترگمان]در نتیجه هر مارپیچ دوتایی به دو مارپیچ دوگانه تبدیل می شود، با دو doublets های جدید که به the متصل شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The ends of a helix can be joined to form a continuous ring or torus.
[ترجمه گوگل]انتهای یک مارپیچ را می توان به هم متصل کرد تا یک حلقه یا چنبره پیوسته تشکیل شود
[ترجمه ترگمان]انتهای یک مارپیچ می تواند به شکل یک حلقه یا تیوب پیوسته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Accustomed to midnight, the helix and the cold finger of friction.
[ترجمه گوگل]عادت به نیمه شب، مارپیچ و انگشت سرد اصطکاک
[ترجمه ترگمان]به نصف شب عادت داشتم، پیچک و انگشتان سرد اصطحکاک:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. DNA double helix in solution become more loose in the presence of non - planar structure 4 - DHP derivatives.
[ترجمه گوگل]مارپیچ دوگانه DNA در محلول در حضور ساختار غیر مسطح 4 - مشتقات DHP شل تر می شود
[ترجمه ترگمان]مارپیچ دوگانه DNA در محلول در حضور مشتقات - ۴ - dhp، آزاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیچک (اسم)
bobbin, ivy, tendril, helix, scroll, volute, cirrus

مارپیچ (اسم)
spiral, coil, helix, spire

منحنی حلزونی (اسم)
helix

تخصصی

[شیمی] مارپیچ
[عمران و معماری] مارپیچ
[برق و الکترونیک] مارپیچ پیچک سیمی تک لایه که یا دور یک استوانه پیچیده می شود و یا سختی سیم به اندازه ی کافی است که شکل مارپیچی خود را حفظ می کند. - مارپیچ، منحنی حلزونی
[مهندسی گاز] مارپیچ
[زمین شناسی] حلزون، مارپیچ، پیچک
[نساجی] مارپیچ - فنر مانند
[ریاضیات] پیچ، مارپیچ مستدیر، مارپیچ استوانه ای، منحنی مارپیچی، منحنی فنری، قرقره ی مارپیچی، منحنی حلزونی، مارپیچ، حلزونی، توماری
[پلیمر] مارپیچ

انگلیسی به انگلیسی

• spiral, coil; object shaped like a spiral

پیشنهاد کاربران

NOUN
🗣️ هیٖ لیٖکس [چیزی بین لیٖکْس و لِکْس )
PLURAL NOUN
helices
🗣️ هیٖ لیسیٖز
a shape like a spiral or a line curved around a cylinder or cone
@OxfordDictionary. co. uk
helix
A curve that goes around a central tube or cone shape in the form of a spiral
پیچه
helix
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/helix
helix ( ریاضی )
واژه مصوب: پیچه 2
تعریف: خمی واقع بر یک استوانه یا مخروط که مولدهای استوانه یا مخروط را با زاویۀ ثابتی قطع می کند
معنای سحابی چشم خدا بسیار زیبا و برازنده است
فنری
مارپیچ و نام سحابی در کهکشان کهبه چشم خدا معروف است
مارپیچ

بپرس