harshness


معنی: نا هنجاری، خشونت، عنف
معانی دیگر: تندی، درشتی، زنندگی، زمختی

جمله های نمونه

1. The harshness of recent reality disentranced him from his idleness.
[ترجمه گوگل]سختی واقعیت اخیر او را از بیکاری اش ناراضی کرد
[ترجمه ترگمان]خشونت واقعیت اخیر او را از تنبلی و بیکاری خود منصرف می ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Then in a tone of abrupt harshness, he added, "Open these trunks!".
[ترجمه گوگل]سپس با لحنی تند و تند اضافه کرد: «این تنه ها را باز کن!»
[ترجمه ترگمان]سپس با لحن تندی اضافه کرد: این trunks را باز کن! \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They sought solace in religion from the harshness of their everyday lives.
[ترجمه گوگل]آنها از سختی زندگی روزمره خود به دنبال آرامش در دین بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها در مذهب از خشونت زندگی روزمره خود لذت می بردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The harshness of recent reality disenchanted her of her idealistic hopes.
[ترجمه گوگل]سختی واقعیت اخیر او را از امیدهای آرمان گرایانه اش ناامید کرد
[ترجمه ترگمان]خشونت واقعیت اخیر، او را از امیدهای idealistic ناامید کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The harshness of the book's subject is softened by a certain lyricism in the writing.
[ترجمه گوگل]تند بودن موضوع کتاب با غزلیات خاصی در نگارش تلطیف می شود
[ترجمه ترگمان]خشونت موضوع کتاب با یک شاعرانه خاص در نویسندگی نرم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There was no harshness or mockery in the sound now.
[ترجمه گوگل]حالا هیچ تندی و تمسخری در صدا نبود
[ترجمه ترگمان]حالا دیگر خشونت و تمسخر در کار نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The cosy harshness was broken only by a pair of plastic houseplants and by prints of country scenes on the walls.
[ترجمه گوگل]سختی دنج را تنها با یک جفت گیاه خانگی پلاستیکی و با چاپ صحنه های روستایی بر روی دیوارها شکستند
[ترجمه ترگمان]آن خشونت دنج فقط توسط یک جفت جوراب پلاستیکی و با اثر انگشت روی دیوار شکسته می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. With even greater environmental rigour, harshness itself is a major direct cause of community structure.
[ترجمه گوگل]با سختگیری محیطی حتی بیشتر، سختی به خودی خود عامل مستقیم اصلی ساختار جامعه است
[ترجمه ترگمان]با توجه به دقت زیستمحیطی بیشتر، خشونت به خودی خود عامل اصلی ساختار اجتماعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Her tone was not exactly friendly, but its harshness was of bemused disbelief rather than jealous suspicion.
[ترجمه گوگل]لحن او دقیقاً دوستانه نبود، اما تندی آن ناشی از ناباوری متحیرانه بود تا سوء ظن حسادت آمیز
[ترجمه ترگمان]لحن صدایش چندان دوستانه نبود، اما با ناباوری و ناباوری بیشتر از بدگمانی حسادت آمیز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His harshness is forgivable.
[ترجمه گوگل]سخت گیری او قابل بخشش است
[ترجمه ترگمان]خشونت او قابل بخشایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. For Durkheim this explained the harshness of punishment in the seventeenth and eighteenth centuries, when absolute monarchy was at its height.
[ترجمه گوگل]از نظر دورکیم، این سختی مجازات در قرون هفدهم و هجدهم، زمانی که سلطنت مطلقه در اوج خود بود، توضیح داد
[ترجمه ترگمان]زیرا دورکیم این خشونت را در قرن های هفدهم و هجدهم توجیه کرد، که سلطنت مطلقه در اوج خود بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I heard the harshness of his breath, and saw how his chest heaved.
[ترجمه گوگل]صدای تند نفسش را شنیدم و دیدم که سینه‌اش چگونه تکان می‌خورد
[ترجمه ترگمان]من صدای تنفس او را شنیدم و دیدم که سینه او چگونه بالا آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Some of that fatiguing harshness was gone, a major improvement.
[ترجمه گوگل]بخشی از آن سختی خسته کننده از بین رفته بود، یک پیشرفت بزرگ
[ترجمه ترگمان]بعضی از آن harshness خسته کننده از بین رفته بود، یک پیشرفت بزرگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Perform noise vibration harshness ( NVH ) analysis as well as product improvement.
[ترجمه گوگل]تجزیه و تحلیل سختی ارتعاش نویز (NVH) و همچنین بهبود محصول را انجام دهید
[ترجمه ترگمان]اجرای آنالیز ارتعاش صدا (NVH)و بهبود محصول را انجام دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ناهنجاری (اسم)
abnormalcy, dissonance, crudity, harshness, inelegance, malformation, ill-being

خشونت (اسم)
harshness, rigor, severity, violence, asperity, cruelty, roughness, atrocity, truculence, indelicacy, rudeness, discourtesy, incivility, truculency

عنف (اسم)
harshness, severity

تخصصی

[نساجی] زبری - سختی - ضد نرمی

انگلیسی به انگلیسی

• coarseness, roughness; lack of sympathetic feeling; cruelty

پیشنهاد کاربران

آسیب رسان
Violence
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : harshness
صفت ( adjective ) : harsh
قید ( adverb ) : harshly
خشونت، زنندگی، بی رحمی، سبعیت، زبری، زمختی، دشواری، سختی، خامی و خشنی
بی رحمی
{مجازات} سختی
[ویژگی های]زبری، خشنی
شدت
جِدیت ، بی ملایمتی، نا ملایمتی، بی لطافتی
With a touch of harshness in his voice
با کمی بی ملایمتی در صداش. . .

بپرس