harbour

/ˈhɑːrbər//ˈhɑːbə/

معنی: بندرگاه، پناه بردن، لنگر انداختن
معانی دیگر: (انگلیس) رجوع شود به: harbor، لنگرگاه، پناهگاه، پناه دادن، پروردن

جمله های نمونه

1. we left the harbour three hours before daylight
سه ساعت پیش از طلوع خورشید بندرگاه را ترک کردیم.

2. our ship was detached to guard the harbour
ناو ما برای پاسداری از بندرگاه گسیل شد.

3. The sky was turning rosy over the harbour.
[ترجمه گوگل]آسمان بر سر بندر گلگون می شد
[ترجمه ترگمان]آسمان بر لنگرگاه رنگ گل انداخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A lighthouse marks the entrance to the harbour.
[ترجمه N] یک فانوس دریایی ورودی بندر را مشخص می کند.
|
[ترجمه گوگل]یک فانوس دریایی ورودی بندر را مشخص می کند
[ترجمه ترگمان]یک برج فانوس ورودی لنگرگاه را نشان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She was spirited away to a harbour storage.
[ترجمه گوگل]او را به انباری در بندر منتقل کردند
[ترجمه ترگمان]او به یک انبار بندرگاه رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Our hotel room overlooked a pretty little fishing harbour.
[ترجمه گوگل]اتاق هتل ما مشرف به یک بندر ماهیگیری زیبا بود
[ترجمه ترگمان]اتاق هتل ما مشرف به یک لنگرگاه کوچک ماهیگیری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Several boats lay at anchor in the harbour.
[ترجمه گوگل]چندین قایق در بندر لنگر انداخته بودند
[ترجمه ترگمان]چند قایق در بندر لنگر انداخته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They lay at anchor outside the harbour.
[ترجمه گوگل]بیرون از بندر لنگر انداختند
[ترجمه ترگمان]در بندر لنگر انداخته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It was a pretty town with a picturesque harbour and well-preserved buildings.
[ترجمه گوگل]این شهر زیبا با بندری زیبا و ساختمان های به خوبی حفظ شده بود
[ترجمه ترگمان]شهر زیبایی بود با یک لنگرگاه زیبا و ساختمان های قدیمی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The harbour is four fathoms deep.
[ترجمه گوگل]عمق بندر چهار ضلعی است
[ترجمه ترگمان]لنگرگاه چهار گز عمیق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We are expected to make harbour tonight.
[ترجمه گوگل]انتظار می رود امشب بندر را بسازیم
[ترجمه ترگمان]ما انتظار داریم امشب به بندر برسیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They brought the boat into the harbour and dropped anchor.
[ترجمه گوگل]آنها قایق را به بندر آوردند و لنگر انداختند
[ترجمه ترگمان]قایق را به لنگرگاه آوردند و لنگر انداختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The boat chugged out of the harbour.
[ترجمه گوگل]قایق از بندر خارج شد
[ترجمه ترگمان]قایق از لنگرگاه خارج شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Statue of Liberty towers above the harbour of New York.
[ترجمه گوگل]مجسمه آزادی بر فراز بندر نیویورک برجست
[ترجمه ترگمان]مجسمه برج های آزادی بالای لنگرگاه نیویورک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بندرگاه (اسم)
harbor, harbour, haven, strand, port

پناه بردن (فعل)
harbor, harbour, refuge

لنگر انداختن (فعل)
anchor, moor, harbor, harbour

انگلیسی به انگلیسی

• sheltered section of water where ships anchor, port, anchorage; refuge, sanctuary, haven, place of shelter
give shelter to, protect; take shelter; hide, conceal; hold a thought or feeling in the mind
a harbour is an area of deep water which is protected from the sea by land or walls, so that boats can be left there safely.
if you harbour an unpleasant emotion, you have it for a long period of time; a literary use.
if you harbour someone who is wanted by the police, you hide them secretly in your house.

پیشنهاد کاربران

فعل harbour:در سر پروراندن ( احساس بد )
در سر داشتن ( افکار بد، ترس، امید )
در خود نگه داشتن
It harbours the bacteria
پناه دادن
لنگرگاه
بندرگاه
در خود جای دادن
بندر
پناه دادن
پروردن
داشتن مثل people harbour different preceptions of tertiary education.
harbouring the infection به معنای نگه داشتن عفونت است
Harbor
A safe place
پناهگاه
To keep bad thoughts, fears or hopes in your mind for long time
فکر بد، ترس یا امید را در ذهن برای مدت زیادی نگه داشتن
در دل داشتن
( دشمنی ) در دل داشتن
۱. بندر
۲. لنگر گاه
۳. ۱۰ درصد مواقع معنی کینه داشتن و اینها هم می دهد
دیگر معنی این کلمه، معنی واقعیِ protection نیست، بلکه مراقبت کردن از مجرم و پنهان کردن اون از اینکه دست پلیس بهش برسه.
He is accused of harbouring suspected terrorists
*کینه توزی

To think or feel somthing over a long period
Protection
بندر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس