gruelling

/ˈɡruːəlɪŋ//ˈɡruːəlɪŋ/

معنی: تنبیه، فرساینده، تنبیه کننده
معانی دیگر: grueling خسته کننده

جمله های نمونه

1. He had complained of exhaustion after his gruelling schedule over the past week.
[ترجمه گوگل]او پس از برنامه طاقت فرسا در هفته گذشته از خستگی شکایت کرده بود
[ترجمه ترگمان]او پس از برنامه gruelling در طول هفته گذشته، از فرط خستگی شکایت کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Junior doctors often have to work a gruelling 100-hour week.
[ترجمه گوگل]پزشکان جوان اغلب مجبورند هفته ای 100 ساعته طاقت فرسا کار کنند
[ترجمه ترگمان]پزشکان جوان اغلب باید یک هفته خسته کننده ۱۰۰ ساعته کار کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He eventually won the match after five gruelling sets.
[ترجمه گوگل]او در نهایت پس از پنج ست طاقت فرسا برنده مسابقه شد
[ترجمه ترگمان]او در نهایت بعد از پنج مسابقه خسته کننده برنده مسابقه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Mr Stocks can expect a gruelling week on the publicity treadmill.
[ترجمه گوگل]آقای استاکز می تواند انتظار یک هفته طاقت فرسا را ​​در تردمیل تبلیغاتی داشته باشد
[ترجمه ترگمان]آقای سهام می تواند انتظار یک هفته خسته کننده بر روی تردمیل ورزش را داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The cast took a break from their gruelling schedule.
[ترجمه گوگل]بازیگران از برنامه طاقت فرسا خود فاصله گرفتند
[ترجمه ترگمان]این گروه از برنامه gruelling خود جدا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This flight was more gruelling than I had expected.
[ترجمه گوگل]این پرواز طاقت‌فرساتر از چیزی بود که انتظار داشتم
[ترجمه ترگمان]این پرواز more از آن چیزی بود که انتظار داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The recruits were put through a week of gruelling endurance tests.
[ترجمه گوگل]افراد استخدام شده یک هفته آزمایش های طاقت فرسا را ​​پشت سر گذاشتند
[ترجمه ترگمان]این نیروهای تازه در یک هفته از آزمایش های استقامتی خسته کننده قرار گرفته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. After the gruelling test, he felt totally spent.
[ترجمه گوگل]پس از آزمون طاقت فرسا، او احساس کرد کاملاً خرج شده است
[ترجمه ترگمان]بعد از امتحان gruelling احساس کرد که تمام شب را صرف این کار کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. And, a week after her gruelling ordeal, she was allowed home.
[ترجمه گوگل]و یک هفته پس از مصیبت طاقت فرسا، به او اجازه داده شد که به خانه برود
[ترجمه ترگمان]و یک هفته پس از ordeal خسته کننده اش، او به خانه اجازه داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This was an understandable reaction to the gruelling nature of the work.
[ترجمه گوگل]این یک واکنش قابل درک به ماهیت طاقت فرسا کار بود
[ترجمه ترگمان]این یک واکنش قابل فهم به ماهیت خسته کننده کار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The next morning they began their gruelling journey up the ancient Roman road which ran from London's city wall into Oxfordshire.
[ترجمه گوگل]صبح روز بعد آنها سفر طاقت فرسا خود را به سمت جاده روم باستان که از دیوار شهر لندن به آکسفوردشایر کشیده شده بود، آغاز کردند
[ترجمه ترگمان]صبح روز بعد، آن ها سفر خسته کننده خود را از جاده باستانی روم که از دیوار شهر لندن به Oxfordshire کشیده شده بود، آغاز کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In his gruelling work schedule, sixty-year old Garrett continues at a rate that would tax many men half his age.
[ترجمه گوگل]گرت شصت ساله در برنامه کاری طاقت فرسا خود با نرخی ادامه می دهد که برای بسیاری از مردان نیمی از سن او مالیات می گیرد
[ترجمه ترگمان]در برنامه کاری خسته کننده او، گرت ۶۰ ساله به نرخی که بسیاری از مردان را نیمی از سن خود مالیات خواهد داد ادامه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I've had a gruelling day.
[ترجمه گوگل]من یک روز طاقت فرسا را ​​پشت سر گذاشتم
[ترجمه ترگمان]من یک روز خسته کننده داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. McAllister should be on his knees after a gruelling month at Elland Road.
[ترجمه گوگل]مک آلیستر پس از یک ماه طاقت فرسا در جاده الند باید زانو بزند
[ترجمه ترگمان]McAllister باید پس از یک ماه خسته کننده در خیابان Elland زانو بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تنبیه (اسم)
talking to, punishment, grueling, chastisement, gruelling

فرساینده (صفت)
grueling, gruelling

تنبیه کننده (صفت)
grueling, gruelling

انگلیسی به انگلیسی

• draining experience, exhausting experience
tiring, exhausting; strenuous; harsh, difficult, punishing
something that is gruelling is extremely difficult and tiring.

پیشنهاد کاربران

adjective mainly UK ( US usually grueling )
extremely tiring and difficult, and demanding great effort and determination
فوق العاده خسته کننده و دشوار و نیازمند تلاش و اراده زیاد
Junior doctors often have to work a gruelling 100 - hour week.
...
[مشاهده متن کامل]

He eventually won the match after five gruelling sets.
Synonyms;
arduous
backbreaking
hard
heavy
punishing

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/gruelling
طاقت فرسا
فرسایشی
خسته کننده

بپرس