ground floor

/ˈɡraʊndˈflɔːr//ɡraʊndflɔː/

معنی: طبقههمکف ساختمان
معانی دیگر: طبقه ی هم کف، اشکوب اول

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the floor of a building closest to ground level; first floor.

(2) تعریف: (informal) a favorable opportunity or position, esp. in or at the beginning of a business enterprise.

جمله های نمونه

1. She showed him around the ground floor of the empty house.
[ترجمه امین] او دور تا دور طبقه همکف خانه خالی را به او نشان داد.
|
[ترجمه گوگل]طبقه همکف خانه خالی را به او نشان داد
[ترجمه ترگمان]او را به اطراف زمین خالی خانه خالی نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We live in a ground floor flat which backs onto a busy street.
[ترجمه گوگل]ما در یک آپارتمان طبقه همکف زندگی می کنیم که به یک خیابان شلوغ است
[ترجمه ترگمان]ما در طبقه همکف زندگی می کنیم که به یک خیابان شلوغ ختم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The heavy spring rain has flooded out the ground floor of the hotel.
[ترجمه hanie] باران سنگین بهار طبقه ی همکف را فرا گرفته بود.
|
[ترجمه گوگل]باران شدید بهاری طبقه همکف هتل را زیر آب گرفته است
[ترجمه ترگمان]باران شدید بهاری، کف زمین هتل را زیر و رو کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The plan of the ground floor is completely symmetrical.
[ترجمه گوگل]پلان طبقه همکف کاملاً متقارن است
[ترجمه ترگمان]طرح کف زمین کاملا متقارن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The dining room is on the ground floor.
[ترجمه گوگل]اتاق غذاخوری در طبقه همکف است
[ترجمه ترگمان]اتاق ناهارخوری در طبقه همکف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We took the lift down to the ground floor.
[ترجمه گوگل]با آسانسور به طبقه همکف رفتیم
[ترجمه ترگمان]ما آسانسور رو به طبقه همکف برداشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The elevator creaked to a halt at the ground floor.
[ترجمه گوگل]آسانسور در طبقه همکف متوقف شد
[ترجمه ترگمان]آسانسور در طبقه همکف توقف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. All the ground floor windows were fitted with bars.
[ترجمه گوگل]تمام پنجره های طبقه همکف با میله نصب شده بودند
[ترجمه ترگمان]تمام پنجره های طبقه همکف با میله ها مجهز بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. My flat is on the ground floor.
[ترجمه گوگل]آپارتمان من در طبقه همکف است
[ترجمه ترگمان]آپارتمان من روی زمین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They handed Grandma down to the ground floor.
[ترجمه گوگل]مادربزرگ را به طبقه همکف تحویل دادند
[ترجمه ترگمان]مادربزرگ را به طبقه همکف رساندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Jenny now lives in a terraced ground floor flat.
[ترجمه گوگل]جنی اکنون در یک آپارتمان طبقه همکف پلکانی زندگی می کند
[ترجمه ترگمان]جنی در حال حاضر در آپارتمانی در طبقه terraced زندگی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The water rose to the level of the ground floor windows.
[ترجمه گوگل]آب تا سطح پنجره های طبقه همکف بالا رفت
[ترجمه ترگمان]آب به سطح پنجره های طبقه همکف رسیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The elevator descended slowly to the ground floor.
[ترجمه گوگل]آسانسور به آرامی به طبقه همکف پایین آمد
[ترجمه ترگمان]آسانسور به آرامی به طبقه همکف سرازیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. On the ground floor there is a temporary exhibition gallery with an exciting programme.
[ترجمه گوگل]در طبقه همکف یک گالری نمایشگاه موقت با یک برنامه هیجان انگیز وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در طبقه همکف یک گالری نمایشی موقتی با یک برنامه هیجان انگیز وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

طبقه همکف ساختمان (اسم)
ground floor

تخصصی

[عمران و معماری] طبقه همکف

انگلیسی به انگلیسی

• floor of a house or building on level with the ground
in britain, the ground floor of a building is the floor that is level with the ground outside.
if you get in on the ground floor, you get involved in an activity when it is just beginning, so that you have a very good chance of succeeding.

پیشنهاد کاربران

اصطلاحَ:
این تازه اول کاره
طبقه همکف
طبقه اول
همکف
طبقه اول
The floor of a building that is at or near the level of the ground
:For example
Their bedrooms were in the ground floor because he couldn't climb the stairs
طبقه ی اول یا طبقه ی همکف
طبقه همکف

بپرس