groove

/ˈɡruːv//ɡruːv/

معنی: خط، گودی، کانال، شیار، خیاره، خان تفنگ، کار جاری و یکنواخت، عادت زندگی، خط انداختن، شیار دار کردن، تن در دادن
معانی دیگر: شیاریدن، شیارک دار کردن، (خودمانی) تجانس داشتن، (کالبدشناسی) شیار یا درز باریک (استخوان یا عصب و غیره)، ناودانک، شیار کوچک، شیارک (مثل شیارک های روی صفحه ی گرامافون)، زهوار، ناوه، رزوه، ناوک، عادت، کار یا رفتار روزمره، راه و رسم همیشگی، (خودمانی) یکدلی، تجانس و همدردی، (سلاح) خان تفنگ (و غیره)، جدول

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a long narrow furrow or indentation in a surface.
مترادف: furrow
مشابه: gouge, indentation, rut, trench, trough

(2) تعریف: in a phonograph record, the channel for the stylus.

(3) تعریف: (informal) a fixed routine, considered as being effective, or as being humdrum and boring.
مترادف: grind, habit, routine, rut
مشابه: pattern, system

(4) تعریف: (slang) a pleasant or enjoyable time.
مشابه: blast, delight, enjoyment, fun
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: grooves, grooving, grooved
(1) تعریف: to cut a groove into.
مترادف: rut
مشابه: furrow, gouge, line, score

(2) تعریف: to place or fix in a groove.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: groovelike (adj.)
• : تعریف: (slang) to have pleasure, or feel in harmony.
مشابه: enjoy, revel

- She grooved on the trumpet solo.
[ترجمه امیرحسین] او به تکنوازی ترومپت پرداخت
|
[ترجمه کیاوش انوری] او با یک ترومپت الگوهای ریتمیک را اجرا کرد.
|
[ترجمه گوگل] او روی ترومپت تکی شیار زد
[ترجمه ترگمان] او به تنهایی به آن ضربه زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. neural groove
شیارک عصبی

2. contemporary youth and rock groove together
موسیقی راک و نسل جوان با هم تجانس دارند.

3. The bolt slid easily into the groove.
[ترجمه گوگل]پیچ به راحتی داخل شیار می لغزد
[ترجمه ترگمان]گلوله به آسانی در the فرو رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Alex Popov proved he was back in the groove by winning the 100 metres freestyle.
[ترجمه گوگل]الکس پوپوف با قهرمانی در ماده 100 متر آزاد ثابت کرد که دوباره در شیار است
[ترجمه ترگمان]الکس پوپوف گفت که او با بردن ۱۰۰ متر آزاد در شیار عقب بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. My life seems to be in a groove. I do the same things day after day.
[ترجمه شیرین] به نظر میاد که زندگیم تکراری شده است وهر روز یک کار را انجام می دهم.
|
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد زندگی من در یک شیار است من همین کارها را روز به روز انجام می دهم
[ترجمه ترگمان]زندگی من به نظر می رسد که زندگی من در a است من همین کار رو هر روز بعد از روز انجام میدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Sliding doors and windows move in groove.
[ترجمه گوگل]درها و پنجره های کشویی در شیار حرکت می کنند
[ترجمه ترگمان]درها و پنجره ها در groove حرکت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Cut a groove 3 cm from the top of the piece of wood.
[ترجمه گوگل]یک شیار به اندازه 3 سانتی متر از بالای تکه چوب ببرید
[ترجمه ترگمان]یک شیار را ۳ سانتیمتر از بالای تکه چوب ببرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Running water had carved a groove down the face of the wall.
[ترجمه گوگل]آب روان شیاری روی دیوار حک کرده بود
[ترجمه ترگمان]آب که آب می کرد، groove را از روی دیوار تراشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They're happy to stay in the same old groove.
[ترجمه گوگل]آنها از ماندن در همان شیار قدیمی خوشحال هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها از ماندن در همان روال سابق خوشحال می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The window slides along a deep metal groove to open and close.
[ترجمه گوگل]پنجره در امتداد یک شیار فلزی عمیق می لغزد تا باز و بسته شود
[ترجمه ترگمان]پنجره در امتداد یک شیار فلزی عمیق قرار می گیرد تا باز و بسته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Ugly: Styling groove across grille.
[ترجمه گوگل]The Ugly: شیار شیک در سراسر مشبک
[ترجمه ترگمان]زشت و زشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Diamond-tipped milling wheels are used to groove airport runways and station platforms to improve their friction when wet, thus preventing slipping.
[ترجمه گوگل]چرخ‌های فرز با نوک الماس برای شیار کردن باند فرودگاه و سکوی ایستگاه‌ها استفاده می‌شود تا اصطکاک آنها در هنگام خیس شدن بهبود یابد و در نتیجه از لغزش جلوگیری شود
[ترجمه ترگمان]چرخ های milling با نوک الماس برای شیار باند فرودگاه و سکوهای ایستگاه برای بهبود اصطکاک خود در هنگام مرطوب شدن استفاده می شوند در نتیجه از لغزش جلوگیری می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Opinions have been divided whether the spur and groove systems are due to erosion or the constructive action of corals.
[ترجمه گوگل]نظرات تقسیم شده است که آیا سیستم های خار و شیار ناشی از فرسایش هستند یا عملکرد سازنده مرجان ها
[ترجمه ترگمان]نظرات تقسیم شده اند که آیا محرک و سیستم شیار به دلیل فرسایش یا عمل سازنده مرجان ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Evelyn Glennie can beat out a musical groove on old cooking pans.
[ترجمه گوگل]Evelyn Glennie می‌تواند یک شیار موزیکال را در تابه‌های آشپزی قدیمی شکست دهد
[ترجمه ترگمان](اولین Glennie)می تواند یک شیار موزیکال را بر روی pans پخت کهنه اجرا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خط (اسم)
hand, order, groove, way, road, character, bar, mark, letter, row, line, file, feature, writing, track, script, streak, charter, letter missive, stripe, calligraphy, rut, ruler, ruck, message, legend, fascia, stria, handwriting, penmanship, printmaking, tails

گودی (اسم)
hollow, groove, hole, bezel, valley, delve, dimple, dent, depth, dint, lacuna

کانال (اسم)
cut, groove, channel, gullet, kennel

شیار (اسم)
groove, track, corrugation, list, valley, thread, furrow, rake, ruck, flute, stria

خیاره (اسم)
groove, stria

خان تفنگ (اسم)
groove

کار جاری و یکنواخت (اسم)
groove

عادت زندگی (اسم)
groove

خط انداختن (فعل)
groove, hatch, rut

شیار دار کردن (فعل)
groove, indenture, channel, rib, rut, fuller, furrow, gutter, ridge

تن در دادن (فعل)
accede, acquiesce, addict, groove

تخصصی

[سینما] شیار
[عمران و معماری] شکاف - شیار - خراش
[دندانپزشکی] کانال، جدول، در سطح اکلوزال دندانهای خلفی به عمیق ترین قسمت sulcus گویند
[مهندسی گاز] شیار، شیاردادن
[زمین شناسی] شیار، درز، خراش ،خط فرورفتگی سطحی کوتیکول حشرات.
[ریاضیات] شیار، چاک، فاق، بریدگی، شیارکندن، شیار
[] تاو، کُنج
[آب و خاک] شیار

انگلیسی به انگلیسی

• long narrow channel, furrow; routine, habit, fixed way of doing things
make furrows or channels, cut a groove in; enjoy oneself; interact harmoniously
a groove is a line cut into a surface.

پیشنهاد کاربران

عادت کار روزمره، راه و رسم همیشگی ( از دیکشنری بیاموز )
ضربانِ منظم ( در موسیقی )
ضربان ( در موسیقی )
واکنشِ بدن به موسیقی
شیار دورانی
خان / xAn /
مترادف خان: خانه، سرا، منزل، کاروان سرا، مرحله، منزلگاه، امیر، میر، فئودال، رئیس، رئیس ایل، بزرگ زاده، ایل بیگ، لقبی احترام آمیز، کندو، شیارهای درون لوله تفنگ، شیار
برابر پارسی: سالار، بزرگ، ک
groove ( مهندسی بسپار - تایر )
واژه مصوب: شیار 3
تعریف: فضای خالی میان دو آج نوار مجاور
به معنی روش یا عادت زندگی
مثل انیمیشن The emperor 'new groove
یعنی زندگی یا عادت زندگی جدید امپراطور
روزمرگی
Like A man gets in a groove in New York
یه آدم که توی نیویورک چسبیده به روزمرگی. . .
مسیر
جهت
سمت و سو
an established routine or habit
رقصیدن هنگام پخش موزیک

بپرس