grisly

/ˈɡrɪzli//ˈɡrɪzli/

معنی: وحشتناک، مهیب
معانی دیگر: ترسناک، مخوف، هولناک، چندش آور، دهشتناک

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: grislier, grisliest
مشتقات: grisliness (n.)
• : تعریف: giving rise to fear, horror, or repugnance; gruesome.
مشابه: ghastly, gruesome, hideous, horror, macabre, morbid

- Who could have committed this grisly murder?
[ترجمه گوگل] چه کسی می توانست این قتل وحشتناک را انجام دهد؟
[ترجمه ترگمان] کی می تونسته این قتل وحشتناک رو انجام بده؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It was a grisly scene at the site of the crash.
[ترجمه گوگل] صحنه وحشتناکی در محل سقوط بود
[ترجمه ترگمان] صحنه مهیبی در محل حادثه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a grisly tale of betrayal and murder
داستان وحشتناکی از خیانت و قتل

2. Robbing graves is grisly.
[ترجمه گوگل]غارت قبرها وحشتناک است
[ترجمه ترگمان]قبر Robbing وحشتناک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The 55-year-old Canadian had suffered a grisly death.
[ترجمه گوگل]این مرد 55 ساله کانادایی دچار مرگ وحشتناکی شده بود
[ترجمه ترگمان]این کانادایی ۵۵ ساله از مرگ وحشتناکی رنج برده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A forest ranger discovered the grisly scene after noticing the blaze from a nearby watchtower.
[ترجمه گوگل]یک جنگل بان پس از مشاهده آتش سوزی از یک برج مراقبت در نزدیکی این صحنه وحشتناک را کشف کرد
[ترجمه ترگمان]یک جنگل بان بعد از دیدن شعله های آتش از سوی برج دیده بانی در نزدیکی آن صحنه وحشتناک را کشف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The servants glared angrily, eager to get the grisly business over and done with.
[ترجمه گوگل]خادمان با عصبانیت خیره شدند و مشتاق بودند که کار وحشتناک را به پایان برسانند
[ترجمه ترگمان]خدمتکارها با عصبانیت به او نگاه کردند و مشتاق بودند که این کار وحشتناک را انجام دهند و کارشان را بکنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The grisly double homicide sent shock waves through this south Berkeley neighborhood.
[ترجمه گوگل]قتل دوگانه وحشتناک امواج شوک را در این محله برکلی جنوبی ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]قتل دو برابر وحشتناک امواج شوک را از این محله جنوبی برکلی فرستاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Despite grisly episodes such as these, Franz's career was not entirely humourless.
[ترجمه گوگل]با وجود اپیزودهای وحشتناکی از این دست، کار فرانتس کاملاً بدون طنز نبود
[ترجمه ترگمان]با وجود اپیزودهای وحشتناک مثل این، زندگی فرانتس به طور کامل درهم و برهم نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She has insulated herself from the grisly details.
[ترجمه گوگل]او خود را از جزئیات وحشتناک محافظت کرده است
[ترجمه ترگمان]او خودش را از جزییات وحشتناک جدا کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Vladimir did not fail, but success a grisly surprise.
[ترجمه گوگل]ولادیمیر شکست نخورد، اما موفقیت یک شگفتی وحشتناک بود
[ترجمه ترگمان]ولادیمیر شکست نخورد، اما موفقیت یک سورپرایز وحشتناک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The sheriff is investigating a grisly murder.
[ترجمه گوگل]کلانتر در حال بررسی یک قتل وحشتناک است
[ترجمه ترگمان] کلانتر داره درباره یه قتل وحشتناک تحقیق میکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Everything is hoary, grisly, bristling with merriment, swollen with the future, like a gumboil.
[ترجمه گوگل]همه چیز هولناک، ترسناک، پر از شادی، متورم از آینده، مانند یک لجن است
[ترجمه ترگمان]همه چیز خسته و هولناک است، در عین حال از روی شادی، از آینده، مثل یک آدم زرد، ورم کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But everybody was talking, and intent upon the grisly spectacle before them.
[ترجمه گوگل]اما همه حرف می زدند و به تماشای وحشتناکی که در مقابلشان بود می خواستند
[ترجمه ترگمان]اما همه با هم حرف می زدند، و قصد داشتند که در مقابل آن ها صحنه هولناک را تماشا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The girls screamed when the grisly remains of the half - eaten corpses on the screen were shown.
[ترجمه گوگل]هنگامی که بقایای وحشتناک اجساد نیمه خورده روی صفحه نمایش داده شد، دختران فریاد زدند
[ترجمه ترگمان]وقتی که بقایای آن اجساد نیمه خورده روی صفحه نمایش داده شد، دخترها جیغ کشیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. EXMP: Houses were dark and grisly under the blank, cold sky.
[ترجمه گوگل]EXMP: خانه ها تاریک و وحشتناک زیر آسمان خالی و سرد بودند
[ترجمه ترگمان]خانه ها تاریک و وحشتناک در زیر آسمان سرد و بی روح بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وحشتناک (صفت)
terrible, dreadful, frightful, bloodcurdling, grisly, direful

مهیب (صفت)
hideous, ugly, terrible, gruesome, horrific, dreadful, formidable, fearsome, forbidding, horrible, dire, grisly, direful, terrific, horrendous

انگلیسی به انگلیسی

• terrible, horrible, ghastly, dreadful; formidable, intimidating
something that is grisly is extremely nasty and horrible.

پیشنهاد کاربران

وحشتناک
– a grisly tale of betrayal and murder
– He has committed this grisly murder
– The sheriff is investigating a grisly murder
–�It was a grisly scene at the site of the crash
هولناک، مخوف, فجیع، رعب آور, رعب انگیز، ترسناک , وحشتناک
extremely unpleasant, and usually involves death and violence.
Horrid, horrible, hideous, horrendous, terrifying, ghastly, gruesome, disgusting, dreadful, fearful
A grisly murder

بپرس