greatly

/ˈɡreɪtli//ˈɡreɪtli/

زیاد، بسیار، خیلی، باشرافت، ازروی بزرگی، ازروی بزرگ منشی

بررسی کلمه

قید ( adverb )
(1) تعریف: very much.
متضاد: little, slightly, slightly
مشابه: drastically

- He greatly enjoyed himself.
[ترجمه Iliya Solhi] عامیانه : با خودش حال میکنه
|
[ترجمه H.R] او به شدت با خودش حال میکنه
|
[ترجمه گوگل] او بسیار لذت برد
[ترجمه ترگمان] واقعا از خودش لذت می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: in a great manner.

جمله های نمونه

1. i was greatly exercised about that decision
در مورد آن تصمیم خیلی نگران بودم.

2. i was greatly illuminated by plato's thoughts
اندیشه های افلاطون مرا بسیار روشن کرد.

3. i was greatly surprised
بسیار متعجب شدم.

4. people differ greatly in their tastes
مردم از نظر سلیقه خیلی با هم فرق دارند.

5. that news greatly perturbed me
آن خبر مرا سخت پریشان کرد.

6. we are greatly concerned not to offend them
بسیار مشتاق هستیم که موجب رنجش آنها نشویم.

7. his books are greatly in demand
بازار کتاب های او بسیار داغ است.

8. i have profitted greatly from your advice
از نصایح شما خیلی استفاده برده ام.

9. you will oblige me greatly if you come early
اگر زود تشریف بیاورید نهایت لطف را کرده اید.

10. your words offended her greatly
حرف های تو او را سخت رنجاند.

11. her daughter's addiction disconcerted her greatly
اعتیاد دخترش او را بسیار ناراحت می کرد.

12. my father's advice benefited me greatly
پندهای پدرم خیلی برایم سودمند بود.

13. rumors of his death were greatly exaggerated
شایعات مرگ او بسیار پر آب و تاب بودند.

14. his being late angered the teacher greatly
دیر آمدن او معلم را سخت برآشفت.

15. the quality of his work has improved greatly
کیفیت کار او خیلی بهتر شده است.

16. those two engines differ from each other greatly
آن دو موتور خیلی با هم فرق دارند.

17. The threat of attack has been greatly exaggerated.
[ترجمه گوگل]تهدید حمله بسیار اغراق شده است
[ترجمه ترگمان]تهدید حمله به شدت مورد اغراق قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. He was greatly elated by success.
[ترجمه گوگل]او از موفقیت بسیار خوشحال شد
[ترجمه ترگمان]او از موفقیت بسیار خوشحال بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Our enemy has greatly strengthened during the truce talks.
[ترجمه Iliya Solhi] دشمن ما در طول مدت آتش بس بسیار قوی تر شده .
|
[ترجمه گوگل]دشمن ما در جریان مذاکرات آتش بس بسیار تقویت شده است
[ترجمه ترگمان]دشمن ما در طول مذاکرات آتش بس به شدت تقویت شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. His business suffered greatly during the war.
[ترجمه گوگل]تجارت او در طول جنگ بسیار آسیب دید
[ترجمه ترگمان]تجارت او در طول جنگ به شدت آسیب دیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. The defect detracts greatly from the value of the vase.
[ترجمه گوگل]این عیب تا حد زیادی از ارزش گلدان می کاهد
[ترجمه ترگمان]نقص به مقدار زیادی از ارزش گلدان می کاهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. Our stock of food is greatly depleted.
[ترجمه گوگل]ذخایر مواد غذایی ما به شدت کاهش یافته است
[ترجمه ترگمان]ذخایر غذایی ما بسیار کاهش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. These events will greatly complicate the situation.
[ترجمه گوگل]این اتفاقات وضعیت را تا حد زیادی پیچیده خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]این رویدادها تا حد زیادی اوضاع را پیچیده تر خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• very much, extremely
you use greatly to emphasize the degree of something.

پیشنهاد کاربران

تا حد زیادی، به میزان زیادی
شایان ( مثال: کمک شایانی . . . )
فوق العاده
بیش از حد
بیش از اندازه
به میزان زیادی
به مقدار زیادی
به میزان زیادی
substantially
معنی فارسی : بسیار
معنی انگلیسی : Very much
مثال : We are greatly amused
زیاد، بسیار، خیلی، باشرافت، ازروی بزرگی، ازروی بزرگ منشی
سر به هوا
Greatly=extremely
Very much
خیلی زیاد
بشدت
به طور عمده. کاملا
بسیار زیاد دوستان این کلمه adv. یا قید هست که فرمولش این شکلیه
great ly=greatly
عظیم، فراوان
زیاد
خیلی زیاد
=very much
بسیار زیاد

به طور گسترده
به شدت
تا حد زیادی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس