gravy

/ˈɡreɪvi//ˈɡreɪvi/

معنی: ابگوشت، استفاده نا مشروع، شیرهگوشت
معانی دیگر: آب گوشت (که در اثر پختن گوشت حاصل شود)، عصاره ی گوشت، گریوی (سسی که از آمیختن آب گوشت و آرد و ادویه درست می شود)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: gravies
(1) تعریف: juice that drips from cooking meat, or a sauce made by thickening and seasoning this juice.

(2) تعریف: some profit or advantage received that is beyond what was expected.

- With no further expenses necessary, all that follows will be gravy.
[ترجمه A.A] بدون نیاز به هزینه اضافی همش بشرح زیر درست میشه
|
[ترجمه گوگل] بدون نیاز به هزینه‌های بیشتر، همه چیزهایی که در ادامه می‌آیند به صورت آبگوشت خواهد بود
[ترجمه ترگمان] بدون خرج و مخارج اضافی، آنچه که در پی دارد، gravy خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He drowned his meal in gravy.
[ترجمه گوگل]او غذای خود را در آبگوشت غرق کرد
[ترجمه ترگمان] غذاش رو در آبگوشت غرق کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The meat is being swum in gravy.
[ترجمه گوگل]گوشت در حال شنا کردن در آبگوشت است
[ترجمه ترگمان]گوشت در آبگوشت شنا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Use flour to thicken the gravy.
[ترجمه گوگل]از آرد برای غلیظ شدن سس استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]برای سفت کردن the از آرد استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. For a thicker gravy, add more flour.
[ترجمه گوگل]برای سس غلیظ تر، آرد بیشتری اضافه کنید
[ترجمه ترگمان] برای یه آبگوشت غلیظ، بیشتر آرد هم اضافه کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Use this spoon to help the gravy.
[ترجمه گوگل]از این قاشق برای کمک به سس استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]از این قاشق برای کمک به the استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Privatization is not always the gravy train that governments promise.
[ترجمه A.A] خصوصی سازی همیشه پول بادآورده نیست که دولتها وعده میدهند
|
[ترجمه گوگل]خصوصی سازی همیشه همان قطاری نیست که دولت ها وعده می دهند
[ترجمه ترگمان]خصوصی سازی همیشه همان قطاری نیست که دولت ها وعده می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There was a smear of gravy on his chin.
[ترجمه گوگل]روی چانه‌اش لکه‌ای از سس بود
[ترجمه ترگمان]روی چانه اش یک قطره آبگوشت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Use the juices of the meat to make gravy.
[ترجمه گوگل]از آب گوشت برای تهیه سس استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]از شیره گوشت برای درست کردن سس استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Mashed potatoes with canned gravy, no meat.
[ترجمه گوگل]پوره سیب زمینی با سس کنسرو شده، بدون گوشت
[ترجمه ترگمان]سیب زمینی mashed با کنسرو گوشت، نه گوشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This gravy gets its flavor from dried mushroom and browned flour.
[ترجمه گوگل]این سس طعم خود را از قارچ خشک و آرد قهوه ای شده می گیرد
[ترجمه ترگمان]این آبگوشت، طعم آن را از قارچ خشک و آرد سفید می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Wavy Gravy is the only living ice cream flavor.
[ترجمه گوگل]سس مواج تنها طعم بستنی زنده است
[ترجمه ترگمان]Wavy Gravy تنها طعم بستنی زنده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Aunt Tossie put the long-handled gravy spoon back in the napkin-swathed pudding bowl and waited in happy expectation for the sea-kale.
[ترجمه گوگل]عمه توسی قاشق غذاخوری دسته بلند را دوباره در کاسه پودینگ پوشانده شده با دستمال کاغذی گذاشت و با خوشحالی منتظر کلم پیچ بود
[ترجمه ترگمان]عمه Tossie قاشق دراز را در ظرف دسر گذاشت و در انتظار دریا منتظر ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Serve with sausages or mushroom gravy.
[ترجمه گوگل]با سوسیس یا سس قارچ سرو کنید
[ترجمه ترگمان] با سوسیس و سس قارچ خدمت کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There being plenty of gravy today, Joe spooned into my plate, at this point, about half a pint.
[ترجمه گوگل]امروز که مقدار زیادی سس داشت، جو با قاشق در بشقاب من ریخت، در این مرحله، حدود نیم پیمانه
[ترجمه ترگمان]امروز، جو آب دهانش را توی بشقاب من ریخت، درست در همین لحظه، تقریبا نیم لیتر آبجو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ابگوشت (اسم)
bouillon, broth, sop, gravy, soup

استفاده نا مشروع (اسم)
gravy, loot

شیره گوشت (اسم)
gravy

انگلیسی به انگلیسی

• sauce made from meat drippings; easy money (slang); illegally obtained profit (slang)
gravy is a thin savoury sauce that is served with meat.

پیشنهاد کاربران

Easy money or profit
پول یا سود بادآورده
He’s been riding the gravy train ever since he
married that heiress.
The government cut off the gravy train for the corrupt contractors.
She got on the gravy train when she landed that lucrative book deal.
به معنی good, cool مترادف = far out
سس جا افتاده غذا اگه توی ظرف جدا ( مثل ظرف سس ) ریخته بشه و سرو بشه
پول مفت، بادآورده
1 - سس
2 - ( غیر رسمی ) چیزی خوشایند که بدون تلاش و غیر منتظره بدست می آید ( به ویژه پول )
Noun - uncountable :
خیلی عالی ( چیزی خیلی خوب و عالی که فراتر از سطح انتظار و توقع انسان است )
منابع• https://www.ldoceonline.com/dictionary/gravy
گوشتابه چرب و چیلی ( هنگام گریل کردن گوشت دور صفحه گریل جمع میشود )
عصاره ی گوشت، آبگوشت
( slang ) :
پول راحت. سود یا مالی که راحت یا غیرمنتظره به دست آمده
⁦✔️⁩گریوی ( سسی که از آمیختن آب گوشت و آرد و ادویه درست می شود )
Super succulent’: Jamie Oliver shares ‘perfect’ roast beef and 🧿gravy🧿 recipe
. . .
ROAST beef is a popular choice when it comes to making a Sunday lunch, but it is not always easy to get right. Luckily, Jamie Oliver has shared his "perfect" roast beef recipe, which includes 🧿gravy
...
[مشاهده متن کامل]

سس
رنگ گوشتی
آبگوشت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس