graspable

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of grasp.

جمله های نمونه

1. The less the cause is graspable, the more everything appears caused, and up to the final term, the one that has been called the meaning of history.
[ترجمه گوگل]هر چه علت کمتر قابل درک باشد، همه چیز مسبب به نظر می رسد و تا آخرین اصطلاح، آن چیزی که معنای تاریخ نامیده شده است
[ترجمه ترگمان]هرچه علت آن کم تر باشد، هر چه بیشتر به نظر می رسد، و تا آخرین جمله، چیزی که معنای تاریخ خوانده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The complex meaning of irony is only graspable in context.
[ترجمه گوگل]معنای پیچیده کنایه فقط در متن قابل درک است
[ترجمه ترگمان]مفهوم پیچیده طنز نه تنها در متن صادق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In life, I think honesty and dishonesty are more graspable and humane.
[ترجمه گوگل]در زندگی به نظر من صداقت و بی صداقتی بیشتر قابل درک و انسانی است
[ترجمه ترگمان]در زندگی، من فکر می کنم راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I am a Ph. D. student, and that means I have a question: how can we make digital content graspable?
[ترجمه گوگل]من دانشجوی دکترا هستم و این بدان معناست که یک سوال دارم: چگونه می توانیم محتوای دیجیتال را قابل درک کنیم؟
[ترجمه ترگمان]من مدرک دکترا دارم دانش آموزان، و این یعنی من یک سوال دارم: چگونه می توانیم محتوای دیجیتال را graspable کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In both cases renovation measures should be justified and supported by clearly graspable preservation-oriented preliminary investigations and a preservation plan.
[ترجمه گوگل]در هر دو مورد، اقدامات نوسازی باید توسط تحقیقات اولیه حفاظت محور و یک طرح حفاظتی به وضوح قابل درک باشد و پشتیبانی شود
[ترجمه ترگمان]در هر دو مورد اقدامات اصلاحی باید قابل توجیه بوده و توسط تحقیقات اولیه حفاظت از حفظ و طرح نگهداری مورد حمایت قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I told you in short at one time that there is no lack in the real; the lack is only graspable through the mediation of the symbolic.
[ترجمه گوگل]من به طور خلاصه در یک زمان به شما گفتم که هیچ کمبودی در واقعیت وجود ندارد فقدان تنها با میانجیگری امر نمادین قابل درک است
[ترجمه ترگمان]من به طور خلاصه به شما گفتم که در حقیقت کمبود وجود ندارد؛ این فقدان فقط از طریق میانجی گری نمادین شکل گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Among all the things we see throughout our lives, how much of it is real, graspable and lasting?
[ترجمه گوگل]در میان همه چیزهایی که در طول زندگی خود می بینیم، چه مقدار از آن واقعی، قابل درک و ماندگار است؟
[ترجمه ترگمان]در میان تمام چیزهایی که در طول زندگی خود می بینیم، چه مقدار از آن واقعی، graspable و بادوام است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They have few alternatives left, and a public show of stock fluctuations is one of the last graspable charades they can use to seem in control.
[ترجمه گوگل]آنها گزینه های کمی باقی مانده اند، و نمایش عمومی نوسانات سهام یکی از آخرین نشانه های قابل درک است که می توانند برای کنترل به نظر برسند
[ترجمه ترگمان]آن ها گزینه های کمی باقی مانده و یک نمایش عمومی از نوسانات سهام یکی از آخرین charades graspable است که آن ها می توانند برای به دست آوردن کنترل از آن استفاده کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. So, what we have seen are three ways to make the digital graspable for us.
[ترجمه گوگل]بنابراین، آنچه دیدیم سه راه برای قابل درک کردن دیجیتال برای ما است
[ترجمه ترگمان]بنابراین، چیزی که ما دیدیم سه راه برای ساختن the دیجیتال برای ما بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• able to be grasped; comprehensible, understandable

پیشنهاد کاربران

به چنگ آمدنی
قابل درک
قابل فهم
ملموس
قابل تصور

بپرس