grapple

/ˈɡræpl̩//ˈɡræpl̩/

معنی: قلاب، چنگ، گلاویزی، دست بگریبانی، محکم نگاه داشتن، دست بگریبان شدن، گلاویز شدن
معانی دیگر: دست به یقه شدن، دست به گریبان شدن، مقابله کردن، پیکار کردن، چنگاله (میله ای که سرش مجهز به یک چنگال است و برای گرفتن و نگهداشتن به کار می رود)، چنگک مکانیکی (که انگشتک های آن متحرک است و برای گرفتن و حرکت دادن چیزهای سنگین به کار می رود)، با چنگاله یا چنگک گرفتن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a metal hook with several claws used to drag objects closer or secure them; grapnel.
مترادف: grapnel
مشابه: anchor, hook

(2) تعریف: a seizing, gripping, or wrestling action.
مترادف: clinch, grasp, grip, hold
مشابه: grab, grope, snatch, squeeze
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: grapples, grappling, grappled
• : تعریف: to grasp, seize, or secure with or as if with a grapple.
مترادف: hook
مشابه: catch, drag, grab, grip, haul, pull, seize, snatch, tug
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: grappler (n.)
(1) تعریف: to grasp, twist, or wrestle in close combat.
مترادف: strive, wrestle
مشابه: battle, clinch, contend, struggle

- The policeman and the robber grappled for the fallen pistol.
[ترجمه میر سعید] پلیس و سارق بخاطر کلتی که ازدستشان رها شده بود با همدیگر گلاویز شدند
|
[ترجمه گوگل] پلیس و سارق برای تپانچه افتاده دست و پنجه نرم کردند
[ترجمه ترگمان] پلیس و سارق مسلح به اسلحه سقوط کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to struggle to master a difficult object, problem, or opponent (often fol. by with).
مترادف: battle, contend, strive, struggle, wrestle
مشابه: face up to

- She grappled with the tangled mass of wires.
[ترجمه گوگل] او با توده درهم پیچیده سیم ها دست و پنجه نرم کرد
[ترجمه ترگمان] او با انبوه سیم ها گلاویز شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The government is grappling with inflation.
[ترجمه گوگل] دولت با تورم دست و پنجه نرم می کند
[ترجمه ترگمان] دولت با تورم دست و پنجه نرم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to use a grapple.
مشابه: catch, grip, haul, pull, seize on, tug

جمله های نمونه

1. to grapple with problems
با مصائب دست و پنجه نرم کردن

2. They managed to grapple him to the ground.
[ترجمه گوگل]آنها موفق شدند او را روی زمین بکشند
[ترجمه ترگمان]آن ها توانستند او را تا زمین چنگ بزنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The Government has to grapple with the problem of unemployment.
[ترجمه گوگل]دولت باید با مشکل بیکاری دست و پنجه نرم کند
[ترجمه ترگمان]دولت باید با مشکل بیکاری دست و پنجه نرم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Can they grapple with the complex situation?
[ترجمه گوگل]آیا آنها می توانند با وضعیت پیچیده دست و پنجه نرم کنند؟
[ترجمه ترگمان]آیا آن ها می توانند با این وضعیت پیچیده دست و پنجه نرم کنند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Managers have learned to grapple with networking, artificial intelligence, computer-aided engineering and manufacturing.
[ترجمه گوگل]مدیران یاد گرفته اند که با شبکه، هوش مصنوعی، مهندسی به کمک کامپیوتر و تولید دست و پنجه نرم کنند
[ترجمه ترگمان]مدیران آموخته اند که با شبکه سازی، هوش مصنوعی، مهندسی و تولید به کمک کامپیوتر دست و پنجه نرم کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The new government has yet to grapple with the problem of air pollution.
[ترجمه گوگل]دولت جدید هنوز با مشکل آلودگی هوا دست و پنجه نرم نکرده است
[ترجمه ترگمان]دولت جدید هنوز با مشکل آلودگی هوا مواجه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He's never had to grapple with the issues that most principals deal with.
[ترجمه گوگل]او هرگز مجبور نیست با مسائلی که اکثر مدیران با آن سروکار دارند دست و پنجه نرم کند
[ترجمه ترگمان]او هرگز مجبور نبوده با مشکلاتی که اغلب مدیران با آن ها سر و کار دارند دست و پنجه نرم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Together, they grapple with concerns that confront us all as citizens.
[ترجمه گوگل]آنها با هم با نگرانی هایی دست و پنجه نرم می کنند که با همه ما به عنوان شهروند مواجه است
[ترجمه ترگمان]آن ها با هم با نگرانی هایی دست و پنجه نرم می کنند که همه ما را شهروندان تشکیل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Secondly, the profession needs to grapple with the problem of substandard training in research.
[ترجمه گوگل]ثانیاً، این حرفه باید با مشکل آموزش غیر استاندارد در تحقیق دست و پنجه نرم کند
[ترجمه ترگمان]دوم، این حرفه باید با مشکل آموزش غیر استاندارد در تحقیقات دست و پنجه نرم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We grapple on the wet ground - both of us with a hand on his gun.
[ترجمه گوگل]ما روی زمین خیس دست و پنجه نرم می کنیم - هر دو با دست روی تفنگ او
[ترجمه ترگمان]با دست روی زمین خیس چنگ می زنیم - هر دوی ما با یک دست روی اسلحه اش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This 1995 work is his first to grapple with the social changes of the new political reality.
[ترجمه گوگل]این اثر 1995 اولین اثر اوست که با تغییرات اجتماعی واقعیت سیاسی جدید دست و پنجه نرم می کند
[ترجمه ترگمان]این سال ۱۹۹۵ اولین کاری است که با تغییرات اجتماعی واقعیت سیاسی جدید دست و پنجه نرم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There have been four attempts to grapple with these tensions through restructuring or internal reorganisation.
[ترجمه گوگل]چهار تلاش برای مقابله با این تنش ها از طریق تجدید ساختار یا سازماندهی مجدد داخلی صورت گرفته است
[ترجمه ترگمان]چهار تلاش برای مقابله با این تنش ها از طریق بازسازی و سازماندهی مجدد داخلی وجود داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Everything about it has helped me to grapple with the intricacies of machine knitting in this, my second year.
[ترجمه گوگل]همه چیز در مورد آن به من کمک کرد تا با پیچیدگی های بافندگی ماشینی در این سال دومم دست و پنجه نرم کنم
[ترجمه ترگمان]همه چیز در این مورد به من کمک کرده است که با پیچیدگی ماشین در این کار دست و پنجه نرم کنم، سال دوم من
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We grapple with the moment, trying to make sense from polyglot tradition.
[ترجمه گوگل]ما با لحظه دست و پنجه نرم می کنیم و سعی می کنیم از سنت چند زبانی معنا پیدا کنیم
[ترجمه ترگمان]ما با آن لحظه گلاویز شدیم و سعی کردیم از یک سنت چندزبانه سر در آوریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Parents who grapple with the problem from the start seem to get through the adjustments much better.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد والدینی که از ابتدا با این مشکل دست و پنجه نرم می کنند بهتر از این تنظیمات عبور می کنند
[ترجمه ترگمان]والدینی که با مشکل شروع از شروع دست به گریبان هستند، به نظر می رسد که از این تنظیمات بسیار بهتر عمل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قلاب (اسم)
link, grapnel, grappling, fish hook, hank, bracket, hook, clasp, pullback, buckle, tach, tache, gib, staple, creel, crampon, hamulus, grapple, frog, trigger, holdfast, pennant

چنگ (اسم)
paw, grapnel, gripe, harp, claw, clutch, grip, lyre, nail, grapple, pad, trombone

گلاویزی (اسم)
grapple

دست بگریبانی (اسم)
grapple

محکم نگاه داشتن (فعل)
latch, enchain, grapple

دست بگریبان شدن (فعل)
grapple

گلاویز شدن (فعل)
wrestle, grapple

تخصصی

[زمین شناسی] شن چال
[معدن] بارکننده چنگالی (ترابری)
[نفت] چنگک مانده گیر

انگلیسی به انگلیسی

• wrestling, struggling; scuffle, fist-fight; grip, hand-hold (wrestling)
struggle with; wrestle; attack; grip and hold (wrestling)
if you grapple with someone, you take hold of them and struggle or fight with them.
if you grapple with a problem, you try hard to solve it.

پیشنهاد کاربران

to fight, especially in order to win something/ It can also mean to try to deal with a difficult problem or situation.
مبارزه کردن، به خصوص برای برنده شدن در چیزی
همچنین می تواند به معنای تلاش برای مقابله با یک مشکل یا موقعیت دشوار باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

The wrestler grappled with his opponent for several minutes before finally pinning him.
The company is grappling with a decline in sales and profits.
The government is grappling with the issue of climate change.
The team is grappling with injuries to several key players.
The artist grappled with the challenge of capturing the essence of the human form.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/grapple
مسابقه کشتی ( inf )
همآوردی
✔️درگیر شدن ؛ درگیر بودن با دیگری ( سر یک موضوع )
:Meaning
👈🏿if you grapple with someone, you take hold of them and struggle or fight with them
👈🏿if you grapple with a problem, you try hard to solve it
...
[مشاهده متن کامل]

Yoon’s visit came just weeks after the leak of
highly classified US documents, including one that appeared to indicate that South Korea’s National Security Council “grappled” with the US in early March over a request to provide artillery ammunition to Ukraine
Aljazeera. com@

● دست به گریبان شدن، درگیر شدن
● سروکله زدن، کلنجار رفتن
مقابله کردن ، رویارویی ، تقابل
grapple ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: کُنده گیر
تعریف: ابزاری که به سر جرثقیل وصل می شود و دارای یک جفت انبر بزرگ است و از آن برای بلند کردن و جابه جایی کنده استفاده می شود
گلاویز شدن , درگیر شدن ؛ درگیر بودن ( با یک موضوع )
# The children grappled for the ball
# Two officers grappled with the gunman
# The government is grappling with inflation
# Many Americans are still grappling with the issue of race
دستو پنجه نرم کردن
حل کردن، حل و فصل کردن، برطرف کردن، رفع و رجوع کردن ( مشکل، سختی، خصومت، درگیری )
درگیر شدن، پیکار کردن ( بین دو نفر، دو گروه و دسته و. . )
دست و پنجه نرم کردن با مشکلی
پرداختن، رسیدن، فهمیدن، دریافتن، ( مشکل ) حل کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس