grab off

/ˈɡræbˈɒf//ɡræbɒf/

معنی: قاپیدن، بزور گرفتن، با شتاب گرفتن
معانی دیگر: بزور گرفتن، با شتاب گرفتن، قاپیدن

مترادف ها

قاپیدن (فعل)
snatch, grab, snap, swoop, grasp, seize, catch, ravish, raven, pinch, nab, nail, grab off

بزور گرفتن (فعل)
exact, usurp, extort, grab off, hog

با شتاب گرفتن (فعل)
grab off

پیشنهاد کاربران

۱. به زور / با عجله یا با صراحت گرفتن یا تصاحب کردن ، قاپیدن
مثال :
two Swiss mountaineers … had�grabbed off�the honors for the first ascent.
دو کوهنورد سوئیسی . . . افتخارات اولین صعود را به دست آورده بودند.
...
[مشاهده متن کامل]

۲. انتخاب کردن/ شدن به عنوان شریک زندگی ( مانند ازدواج )
مثال
why is it that such a beauty … has not long ago been�grabbed off.
چرا یه همچنین ( زن ) زیبایی رو این همه مدت کسی نگرفتتش.
( معنی روان تر : چرا یه همچین تیکککه ای رو تا الآن کسی نزده تو گوشش. 😂 )

بپرس