gold standard

/ɡoʊldˈstændərd//ɡəʊldˈstændəd/

(اقتصاد) پایه ی طلا، سیستم واحد پولی طلا، واحد طلا

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a monetary system in which a set amount of gold is established as the measure of the value of the currency.

جمله های نمونه

1. The currency was tied to the gold standard.
[ترجمه گوگل]ارز به استاندارد طلا گره خورده بود
[ترجمه ترگمان]واحد پول به استاندارد طلا بسته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. America went off the gold standard after the Great Depression.
[ترجمه گوگل]آمریکا پس از رکود بزرگ از استاندارد طلا خارج شد
[ترجمه ترگمان]بعد از رکود بزرگ آمریکا، آمریکا از استاندارد طلا خارج شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In sum, a myopic gold standard could make us more vulnerable to, not safer from, market fluctuations.
[ترجمه گوگل]در مجموع، یک استاندارد طلای نزدیک‌بین می‌تواند ما را در برابر نوسانات بازار آسیب‌پذیرتر کند، نه از آن ایمن‌تر
[ترجمه ترگمان]به طور خلاصه، یک استاندارد طلایی نزدیک بین می تواند ما را در برابر نوسانات بازار آسیب پذیر و آسیب پذیر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Presto, the gold standard controlled prices and alleviated trade imbalances.
[ترجمه گوگل]Presto، استاندارد طلا قیمت ها را کنترل کرد و عدم تعادل تجاری را کاهش داد
[ترجمه ترگمان]Presto، قیمت کنترل استاندارد طلا و عدم تعادل تجاری تخفیف دار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Raymond Waites stayed with the gold standard, however, in some delightful details for Lane.
[ترجمه گوگل]با این حال، ریموند ویتز در برخی از جزئیات لذت بخش برای لین، استاندارد طلایی را حفظ کرد
[ترجمه ترگمان]\"ریموند waites\"، با این وجود، در بعضی از جزئیات جالب برای لین، با استاندارد طلا ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Each needs an archetype, a gold standard, to allow their specimens to be put in the correct cabinet.
[ترجمه گوگل]هر کدام به یک کهن الگو، یک استاندارد طلایی نیاز دارند تا بتوانند نمونه هایشان را در کابینت مناسب قرار دهند
[ترجمه ترگمان]هر یک به طرح اصلی، یک استاندارد طلایی، برای اجازه دادن به نمونه های خود در کابینت درست نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Sterling was linked to gold and the gold standard ensured price stability. Fiscal policy was conservative.
[ترجمه گوگل]استرلینگ با طلا مرتبط بود و استاندارد طلا ثبات قیمت را تضمین می کرد سیاست مالی محافظه کارانه بود
[ترجمه ترگمان]استرلینگ متصل به طلا بود و استاندارد طلا پایداری قیمت را تضمین می کرد سیاست مالی، محافظه کار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. One notable feature of the gold standard was that it allowed automatic adjustment to take place via changes in expenditure and output.
[ترجمه گوگل]یکی از ویژگی های قابل توجه استاندارد طلا این بود که امکان تنظیم خودکار از طریق تغییر در هزینه ها و خروجی را فراهم می کرد
[ترجمه ترگمان]یکی از ویژگی های مهم استاندارد طلا این بود که به تنظیمات اتوماتیک اجازه داد تا از طریق تغییرات در هزینه ها و خروجی انجام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Sterling was linked to gold and the gold standard ensured price stability.
[ترجمه گوگل]استرلینگ با طلا مرتبط بود و استاندارد طلا ثبات قیمت را تضمین می کرد
[ترجمه ترگمان]استرلینگ متصل به طلا بود و استاندارد طلا پایداری قیمت را تضمین می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The lack of a gold standard for health service need was a reason for using standardised mortality ratio in the RAWP formula.
[ترجمه گوگل]فقدان استاندارد طلایی برای نیاز به خدمات بهداشتی دلیلی برای استفاده از نسبت استاندارد مرگ و میر در فرمول RAWP بود
[ترجمه ترگمان]فقدان یک استاندارد طلا برای خدمات بهداشتی، دلیل استفاده از نسبت مرگ و میر در فرمول RAWP بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It was intended to replace the recently abandoned Gold Standard, but gives a much greater latitude.
[ترجمه گوگل]در نظر گرفته شده بود که جایگزین استاندارد طلایی که اخیراً رها شده است، شود، اما عرض جغرافیایی بسیار بیشتری را ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]تصمیم گرفته شد که این استاندارد طلایی که به تازگی رها شده بود را جایگزین کند، اما عرض بسیار بیشتری را ارایه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In short, the gold standard obligated the central bank to exchange currency for gold at a fixed price.
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، استاندارد طلا بانک مرکزی را موظف کرد که ارز را با طلا با قیمت ثابت مبادله کند
[ترجمه ترگمان]به طور خلاصه، استاندارد طلایی بانک مرکزی را موظف به مبادله ارز برای طلا با قیمت ثابت می داند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The gold standard was abandoned, the pound was devalued, and interest rates were lowered.
[ترجمه گوگل]استاندارد طلا کنار گذاشته شد، پوند کاهش یافت و نرخ بهره کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]استاندارد طلا رها شد، ارزش پوند کاهش یافت و نرخ بهره پایین آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Behind it stood the international gold standard.
[ترجمه گوگل]پشت آن استاندارد بین المللی طلا قرار داشت
[ترجمه ترگمان]در پشت آن، استاندارد طلایی بین المللی قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[حسابداری] سیستم پولی پایه طلا

انگلیسی به انگلیسی

• monetary system that is based on gold (gold is set at a fixed price and can be used as legal currency)

پیشنهاد کاربران

نظام پولی پایه طلا
استاندارد طلایی
از نظرعلمی معمولاً نتیجه معتبرترین اندازه گیری یک متغیر را جایگزین واقعیت می نمایند به این اندازه گیری استاندارد طلایی Gold Standard می گویند
Gold standard ( علوم سلامت ) ==واژه بیگانه: Gold standardواژه مصوب: معیار طلاییتعریف: روشی که نزد همه، بهترین روش محسوب شود==gold standard ( اقتصاد )
واژه مصوب: پایة طلا
تعریف: نوعی پایة پولی که در آن واحد پایة پول براساس مقدار مشخصی از طلا تعیین می شود
( به عنوان صفت ) درجه یک
معیار طلایی
نظام پول طلا
الگوی اساسی و اصلی
پول با پشتوانه طلا
اصطلاحا به معنی یک الگو یا مدل پذیرفته شده است:
2. By extension, a well - established and widely accepted model or paradigm of excellence by which similar things are judged or measured.
Her research methodology in the late 1960s has since become the gold standard for drug trials today.
اصطلاحا به معنی یک الگو یا مدل پذیرفته شده است

بپرس