gobsmacked

جمله های نمونه

1. I was, to coin a phrase, gobsmacked!
[ترجمه گوگل]من، به عبارتی، مات و مبهوت بودم!
[ترجمه ترگمان]! من بودم که یه جمله رو شروع کنم، \"gobsmacked\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I was really gobsmacked when I saw your picture of a model wearing a hat with a toy airplane on it.
[ترجمه گوگل]وقتی عکس شما را از مدلی دیدم که کلاهی بر سر دارد و یک هواپیمای اسباب‌بازی روی آن بود، واقعاً متحیر شدم
[ترجمه ترگمان]زمانی که عکس شما از یک مدل را دیدم که کلاهی با یک هواپیمای اسباب بازی بر روی آن به سر داشت، واقعا گیج شده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was gobsmacked when he heard of the redundancies.
[ترجمه گوگل]وقتی خبر تعدیل نیروها را شنید، مات و مبهوت شد
[ترجمه ترگمان] when the heard heard gobsmacked gobsmacked was was was was was was was was was he he he he he he he he he he he he he he he he he
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I was gobsmacked when she told me the news.
[ترجمه گوگل]وقتی این خبر را به من گفت، مات و مبهوت شدم
[ترجمه ترگمان] وقتی اون اخبار رو بهم گفت دیوونه بازی در آوردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I can remember feeling gobsmacked, and then calling my wife at home to ask her to start the Lotus Domino services on the home computer.
[ترجمه گوگل]به یاد می‌آورم که احساس غمگینی کردم، و سپس با همسرم در خانه تماس گرفتم تا از او بخواهم خدمات Lotus Domino را روی رایانه خانگی راه‌اندازی کند
[ترجمه ترگمان]من می توانم احساسش را به یاد بیاورم، و بعد همسرم را در خانه صدا زدم تا از او بخواهم تا خدمات لوتوس Domino را در کامپیوتر خانه شروع کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She was gobsmacked to find that the man in black coat was her classmate of primary school.
[ترجمه گوگل]او وقتی متوجه شد که مردی که کت مشکی پوشیده بود، همکلاسی او در مدرسه ابتدایی بود، مات و مبهوت شد
[ترجمه ترگمان]او سعی داشت بفهمد که مردی که کت سیاه پوشیده بود، همکلاسی مدرسه ابتدایی او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Don't be gobsmacked if genetic testing figures into employment sooner or later.
[ترجمه گوگل]اگر دیر یا زود آزمایش‌های ژنتیکی به کار می‌رسند، متعجب نشوید
[ترجمه ترگمان]در صورتی که ارقام آزمایش ژنتیکی دیر یا زود به کار بیفتد، نگران نباشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I was slightly flummoxed. Well, totally gobsmacked.
[ترجمه گوگل]کمی کلافه شده بودم خوب، کاملاً مات و مبهوت
[ترجمه ترگمان]من اندکی گیج شده بودم خب، کاملا گیج شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Wandering round the school, I was absolutely gobsmacked at the care that had been taken to get all the props and period details right.
[ترجمه گوگل]در حوالی مدرسه پرسه می زدم، از مراقبت هایی که برای درست کردن تمام وسایل و جزئیات دوره انجام شده بود، کاملا متعجب شدم
[ترجمه ترگمان]در اطراف مدرسه پرسه می زدم، کاملا به آن دقت نگاه می کردم که برای گرفتن تمام لوازم عکاسی و اطلاعات زمان مناسب گرفته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Chris Patten, former governor of Hong Kong says the Chinese are "gobsmacked", having long written off Americans as racist.
[ترجمه گوگل]کریس پتن، فرماندار سابق هنگ‌کنگ می‌گوید چینی‌ها از مدت‌هاست که آمریکایی‌ها را نژادپرست می‌خواندند، «مجبور هستند»
[ترجمه ترگمان]کریس پا تن، فرماندار سابق هنگ کنگ می گوید که چینی ها \"gobsmacked\" هستند، و مدت ها آمریکایی ها را نژاد پرست دانسته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It's tempting to wonder what he'd make of wordsmiths all around re-writing his work; mellowed out or gobsmacked?
[ترجمه گوگل]این وسوسه انگیز است که تعجب کنیم که او از واژه سازهای اطراف که کار خود را دوباره می نویسند چه می کند ملوس شده یا مات و مبهوت؟
[ترجمه ترگمان]خیلی وسوسه کننده است که ببیند او از کجا امده است و کارش را دوباره انجام می دهد، نرم می شود یا نرم می شود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I really enjoyed meeting the locals, especially the children- they were gobsmacked when they met me.
[ترجمه گوگل]من واقعاً از ملاقات با مردم محلی، به خصوص بچه ها لذت بردم - آنها وقتی با من ملاقات کردند، مات و مبهوت شدند
[ترجمه ترگمان]من واقعا از ملاقات با محلی ها، به خصوص بچه ها لذت بردم - زمانی که با من ملاقات کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. John: Well if you hear some very surprising news – for example. . . if you found out your best friend dating your brother and they never told you – you might be gobsmacked.
[ترجمه گوگل]جان: خوب اگر اخبار بسیار غافلگیرکننده ای را بشنوید - برای مثال اگر فهمیدید که بهترین دوستتان با برادرتان قرار می گیرد و آنها هرگز به شما نگفته اند - ممکن است غمگین شوید
[ترجمه ترگمان]خب، اگه یه خبر خیلی غافلگیر کننده ای شنیدی … برای مثال … اگه تو بهترین دوستت رو پیدا کردی که با برادرت قرار بزاره و اونا هیچ وقت به تو گفتن که تو ممکنه gobsmacked باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Hearne, the girl's mother, said, "When I looked at the clock I was gobsmacked. It is certainly a date to remember. "
[ترجمه گوگل]هرن، مادر دختر، گفت: "وقتی به ساعت نگاه کردم، مات و مبهوت شدم مطمئناً این تاریخی است که باید به خاطر بسپارم "
[ترجمه ترگمان]\"Hearne\"، مادر این دختر، گفت: \" وقتی به ساعت نگاه کردم، gobsmacked بودم این قطعا تاریخی است که باید به یاد داشته باشید \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• (british slang) shocked, amazed, dumbfounded

پیشنهاد کاربران

adjective / informal
so surprised that you cannot speak
صفت، غیر رسمی
بهت زده، حیرت زده به قدری که قادر به صحبت نباشید
He was completely gobsmacked when he won the award
I was, to coin a phrase, gobsmacked
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/gobsmacked
آچ مز
بهت زده
شوکه
بسیار متعجب
غافلگیر
حیرت زده
Shocked and surprised
بهت زده
شوکه شده

بپرس