go on

پیشنهاد کاربران

شتاب کن بدو، بیا
بعد از go on این اسامی هم میتونن بیان:
1. Go on vacation
2. Go on a trip/tour/cruise
3. Go on strike
از سر گرفتن
سپری شدن
GO ON = happen
What's going on?
There's a class going on at the moment.
What went on last night?
جریان
Can you tell me, what was going on?
میتونی بهم بگی جریان چی بود؟
پرداختن به
Continue
در جریان بودن
There were two conversations going on at once
دو محاوره همزمان در جریان بود
Go on
Continues without changing
For example =the traffic noise goes on
خب !!!!
میبستی !!! ( یعنی ادامه بده به خالی بندی ات )
طبق دیکشنری آنلاین macmillan یکی از معانی این کلمه "روی صحنه رفتن" ( در نمایش ) است :
to walk onto a stage to begin your part in a performance
مثال :
I don’t go on until the final act
ترجمه :
من تا اجرای آخر روی صحنه نمی روم
Go on to به معنای بعد از چیزی است یا به معنی مرحله بعد چیزی است
to move to the next thing or stage
تکیه کردن به
استناد کردن به
اتفاق افتادن
She must try to make sense of what was going on
اتفاق افتادن
صحبت کردن مخصوصا با هیجان و حرارت
[نقل از هزاره]
go on to sth / to do sth
به چیزی پرداختن، به کاری پرداختن، سر چیزی رفتن، سر کاری رفتن
go on to the next item
سر مسئله بعدی رفتن، به مسئله بعدی پرداختن
He would be able to go on on Dudley's computet
دست یافتن
به دنبال بودن . . .
He would go on to found the children's defence fund
کسیکه به دنبال تاسیس دفاع از سرمایه کودکان بود
یالا. بیا جلو
دست یافتن
What is going on inside their head?
چی داره تو سرشون میگذره؟
۱. ادامه پیدا کردن، ادامه داشتن
۲. ادامه دادن
۳. اتفاق افتادن
۴. [زمان] گذشتن
۵. [چراغ] روشن شدن
۶. [دستگاه] به کار افتادن
۷. [به صورت امری] یالا، بیا، برو جلو
ادامه دادن
سر نخی پیدا کردن
صحبت کردن درباره کسی یا چیزی، مخصوصا با گله و شکایت
ادامه یافتن
اتفاق افتادن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٨)

بپرس