98 1527 100 1 go downhill بد شدن، منحط شدن، زوال یافتن واژه go downhill در جمله های نمونه 1. After his wife died, his health started to go downhill. [ترجمه A.C.E] بعد از اینکه زنش مرد وضع سلامتی او بدتر و بدتر شد.0|0 [ترجمه ترگمان]پس از مرگ همسرش، سلامتی او شروع به رفتن به سرازیری کرد [ترجمه گوگل]پس از مرگ همسرش، سلامت او شروع به افتادن کرد [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 2. When things started to go downhill, Kyle began looking for another job. [ترجمه A.C.E] وقتی اوضاع شروع کرد به بدترشدن، کایل شروع کرد به پیدا کردن یک کار جدید.0|0 [ترجمه ترگمان]وقتی همه چیز شروع به سرازیری کرد، (کایل)شروع به جستجوی کار دیگری کرد [ترجمه گوگل]زمانی که همه چیز شروع به رفتن کرد، کایل شروع به دنبال کار دیگری کرد [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید ... معنی کلمه go downhill به انگلیسی go downhill• decrease in quality, deteriorate go downhill را به اشتراک بگذارید پیشنهاد کاربران سحر عزیزی رو به زوال رفتن ، در سرازیری افتادن parisa سرازیری رفتن ، پسرفت کردن نوشین رو به بدتر شدن، رو به خرابی و ویرانی رفتن.بعد از اون همه چیز رو به بدتر شدن رفت سعید ترابی بدتر شدن، در سرازیری افتادن A.C.E قبلا خوب بوده ولی دیگه نیست، افت کردن محراب رو به افت،رو به پسرفت معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها Fatemeh > testability Asra > Mechine Khazaeii > period Sunflower > see to S.Ara > Gulf Coast Reyhane > hoity toity کسری > کسرا خزاییی > simpler نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته FarhoodA.C.EرهگذرSuperSUپارسا حیدری علی باقریحیدریعاطفه موسوی فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته army گریسته اند ضایع مکن تفکر امیز تحسین آمیز آیلین running nose present