gluttony

/ˈɡlətəni//ˈɡlʌtni/

معنی: شکم پرستی
معانی دیگر: پرخوری، شکمویی، حرص، شکمبارگی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the habit or an instance of excessive eating and drinking.
مشابه: gourmandism, greed, intemperance, surfeit

- He paid for his gluttony with an added ten pounds.
[ترجمه گوگل] او برای پرخوری خود با ده پوند اضافه پرداخت
[ترجمه ترگمان] بهای gluttony را با ده پوند اضافه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. gluttony is one of the deadly sins
شکم پرستی یکی از هفت گناه کبیره است.

2. Gluttony kill more than the sword.
[ترجمه گوگل]شکم پرست بیشتر از شمشیر می کشد
[ترجمه ترگمان]Gluttony بیشتر از شمشیر کشته میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They treat Christmas as just another excuse for gluttony.
[ترجمه گوگل]آنها با کریسمس به عنوان بهانه دیگری برای پرخوری رفتار می کنند
[ترجمه ترگمان]اونا کریسمس رو به عنوان یه بهانه دیگه برای شکم پرستی درمان میکنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A bellyful of gluttony will never study willingly.
[ترجمه گوگل]یک شکم پرخور هرگز با میل مطالعه نمی کند
[ترجمه ترگمان]یک دنیا شکم پرستی هرگز با میل و رغبت درس نمی خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The seven deadly sins are covetousness, envy, gluttony, lust, pride, anger and sloth.
[ترجمه گوگل]هفت گناه کبیره عبارتند از: طمع، حسد، پرخوری، شهوت، غرور، خشم و تنبلی
[ترجمه ترگمان]هفت گناه مرگبار، آزمندی، رشک، شکم پرستی، شهوت، خشم و تنبلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The traders performed astonishing feats of gluttony never before seen at Salomon.
[ترجمه گوگل]تاجران شاهکارهای حیرت انگیزی از پرخوری انجام دادند که قبلاً در سالومون دیده نشده بود
[ترجمه ترگمان]کولی ها پیش از آن که به سلیمان نگاه کنند، شاهکارهای حیرت انگیز of را انجام می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This one had to die to satisfy my gluttony.
[ترجمه گوگل]این یکی باید بمیرد تا پرخوری من را ارضا کند
[ترجمه ترگمان] این یکی باید می مرد تا شکم پرستی منو ارضا کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She has committed several sins, greed and gluttony being high on the list.
[ترجمه گوگل]او چندین گناه مرتکب شده است، حرص و طمع و شکم خواری در بالای لیست قرار دارند
[ترجمه ترگمان]او مرتکب چندین گناه، حرص و طمع و شکم پرستی در لیست شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His parents evidently did not suffer from drunkenness, gluttony, or excesses of marital discord.
[ترجمه گوگل]ظاهراً والدین او از مستی، پرخوری یا اختلافات زناشویی زیاد رنج نمی بردند
[ترجمه ترگمان]ظاهرا پدر و مادرش از مستی، شکم پرستی و excesses زناشویی رنج نکشیده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Profligacy, sloth, licentiousness, gluttony, pride.
[ترجمه گوگل]ولخرجی، تنبلی، هرزگی، پرخوری، غرور
[ترجمه ترگمان]profligacy، تنبلی، شکم پرستی و شکم پرستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Is this disease of gluttony of anorexia of a kind of intermittence?
[ترجمه گوگل]آیا این بیماری پرخوری بی اشتهایی نوعی تناوب است؟
[ترجمه ترگمان]این بیماری شکم پرستی of از نوع anorexia؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Dieting is good insofar as it prevents gluttony.
[ترجمه گوگل]رژیم غذایی تا جایی خوب است که از پرخوری جلوگیری می کند
[ترجمه ترگمان]Dieting تا آنجا که مانع از شکم پرستی می شود، خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Gluttony kills more than the sword.
[ترجمه گوگل]شکم پرستی بیشتر از شمشیر می کشد
[ترجمه ترگمان]Gluttony بیشتر از شمشیر کشته میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There are seven deadly sins Captain. Gluttony Greed Sloth Wrath Pride Lust Envy.
[ترجمه گوگل]هفت گناه کبیره وجود دارد کاپیتان پرخوری حرص و طمع تنبل خشم غرور شهوت حسادت
[ترجمه ترگمان]هفت گناه کبیره در کار است، کاپیتان \" طمع \"،\" خشم Pride \"،\" خشم Lust \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Overcome the gluttony that makes your body denser, gradually simplifying your foods.
[ترجمه گوگل]بر پرخوری که بدن شما را متراکم تر می کند غلبه کنید و به تدریج غذاهای خود را ساده کنید
[ترجمه ترگمان]غلبه بر the که بدن شما را متراکم تر می کند، به تدریج غذاهای خود را ساده و ساده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شکم پرستی (اسم)
edacity, gluttony

انگلیسی به انگلیسی

• tendency to eat and drink to excess; greediness; voraciousness; insatiable appetite (for work, money, etc.)
gluttony is the habit or act of eating too much; a literary word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : glutton / gluttony
✅️ صفت ( adjective ) : gluttonous
✅️ قید ( adverb ) : gluttonously
شکم بارگی
شکم پرستی
Excessive desire to consume more than that which one requires
به شراب خواری نیز اطلاق می گردد.

بپرس