glossy

/ˈɡlɒsi//ˈɡlɒsi/

معنی: براق، خوش نما، صاف، صیقلی، جلا دار
معانی دیگر: بازتابگر، پرداخت شده، خوش ظاهر، خوش نما (ولی بد اصل)، فریبا، (عکاسی) عکس فوری، عکس براق

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: glossier, glossiest
(1) تعریف: having a smooth, shiny surface or appearance.
متضاد: dull, lusterless
مشابه: lustrous, shiny, sleek, slick

(2) تعریف: having a false or superficial appearance or manner; specious.
مشابه: slick

(3) تعریف: of paper, metal, and other materials, having a shiny finish. (Cf. mat
متضاد: dull, matte
مشابه: lustrous
اسم ( noun )
حالات: glossies
مشتقات: glossily (adv.), glossiness (n.)
(1) تعریف: a photographic print on glossy paper.

(2) تعریف: a usu. four-color magazine that is printed on glossy paper; slick.
مشابه: slick

جمله های نمونه

1. the glossy surface of the table
سطح براق (رنگ و روغن خورده) میز

2. that man's glossy words seduced zaynab
حرف های چرب و نرم آن مرد زینب را فریب داد.

3. Our cat has glossy black fur.
[ترجمه گوگل]گربه ما خز مشکی براق دارد
[ترجمه ترگمان]گربه ما خز سیاه براق دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The leaves were dark and glossy.
[ترجمه گوگل]برگها تیره و براق بودند
[ترجمه ترگمان]برگ ها تیره و براق بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Prints are available on matt or glossy paper.
[ترجمه گوگل]چاپ روی کاغذ مات یا براق موجود است
[ترجمه ترگمان]Prints در کاغذ glossy یا paper موجود هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. All these glossy pamphlets are just window dressing - the fact is that the new mall will ruin the neighborhood.
[ترجمه گوگل]همه این جزوه های براق فقط یک پنجره هستند - واقعیت این است که مرکز خرید جدید محله را خراب خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]همه این نشریه براق فقط پنجره است - حقیقت این است که فروشگاه جدید محله را خراب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A glossy magazine has lots of pictures of fashionable clothes and is printed on good quality paper.
[ترجمه گوگل]یک مجله براق تصاویر زیادی از لباس های مد روز دارد و روی کاغذ با کیفیت خوب چاپ می شود
[ترجمه ترگمان]یک مجله پر زرق و برق عکس های مد روز را دارد و بر روی کاغذ با کیفیت خوب چاپ می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. British TV commercials are glossy and sophisticated.
[ترجمه گوگل]تبلیغات تلویزیونی بریتانیا براق و پیچیده هستند
[ترجمه ترگمان]آگهی های بازرگانی تلویزیون بریتانیا براق و پیچیده هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He extracted several glossy prints and spread them out on a low coffee table.
[ترجمه گوگل]او چندین چاپ براق بیرون آورد و آنها را روی یک میز قهوه کم پهن کرد
[ترجمه ترگمان]چند عکس براق از آن ها بیرون کشید و روی یک میز کوچک قهوه ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This magazine is full of glossy advertisements for aftershave.
[ترجمه گوگل]این مجله پر از تبلیغات براق برای افترشیو است
[ترجمه ترگمان]این مجله پر از تبلیغات براق برای aftershave است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Her hair was thick, glossy and in tip-top condition.
[ترجمه گوگل]موهایش پرپشت، براق و در حالت تاپ بود
[ترجمه ترگمان]موهایش کلفت و براق و براق بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Finely sculpted and painted a glossy orange, the tusks and trunks jutted out like bright brass horns from the wooden bars.
[ترجمه گوگل]عاج‌ها و تنه‌ها به‌خوبی حجاری‌شده و با رنگ نارنجی براق مانند شاخ‌های برنجی درخشان از میله‌های چوبی بیرون زده بودند
[ترجمه ترگمان]درست مثل این بود که یک نفر از آن ها جدا شده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. And chuck that bulk-paid glossy stuff in the trash before you put the key in the door.
[ترجمه گوگل]و قبل از گذاشتن کلید در سطل زباله، آن چیزهای براق را که انبوه پرداخت می شود، بیاندازید
[ترجمه ترگمان]و قبل از اینکه کلید را در در بگذاری، آن مواد براق و براق را در سطل زباله بریزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Some of them, sadly, are glib, glossy reports which do the client companies few favours.
[ترجمه گوگل]برخی از آنها، متأسفانه، گزارش‌های ناچیز و براق هستند که به شرکت‌های مشتری لطف چندانی می‌کنند
[ترجمه ترگمان]بعضی از آن ها، متاسفانه، این گزارش ها پر زرق و برق هستند که شرکت های مشتری چند تا از آن ها را دوست دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

براق (صفت)
shining, shiny, aglow, sleek, glossy, splendid, silvery, flossy, sheeny, relucent, nitid, silken

خوش نما (صفت)
attractive, appealing, pleasant, showy, glossy, pretty

صاف (صفت)
clean, slick, clear, explicit, plain, even, sleek, glossy, plane, flat, glabrous, smooth, silvery, flattened, limpid, serene, glace, silken, straight-line, unruffled

صیقلی (صفت)
slight, shiny, sleek, glossy, smooth, reflective, levigated

جلا دار (صفت)
glossy

تخصصی

[نساجی] جلا دار - براق - درخشان

انگلیسی به انگلیسی

• shiny; polished; smooth
something that is glossy is smooth and shiny.
you can describe something as glossy when you mean that it has an attractive appearance but is really quite poor in quality or of little practical value.
glossy photographs, booklets, and so on are produced on expensive, shiny paper.

پیشنهاد کاربران

ساده انگارانه
glossy moode
ذهنیت ساده انگارانه
مجله مبتذل سطحی
glossy ( مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ )
واژه مصوب: برّاق 2
تعریف: ویژگی سطحی که بازتابش آینه ای آن بیش از بازتابش پراکندۀ سطح است
Her image has graced the covers of many glossy magazines
مجلات پر زرق و برق
بازتاب روشن
براق، گلاسه

بپرس