get off on the wrong foot

/gɛt ɔf ɑn ðə rɔŋ fʊt//gɛt ɒf ɒn ðə rɒŋ fʊt/

انگلیسی به انگلیسی

• make a poor start, begin poorly or unsuccessfully

پیشنهاد کاربران

با شروع نادرستی مواجه شدن
Start your relationship or day badly
قدم اول را کج برداشن
idiom :
start off on the wrong foot
بد شروع کردن ( یک کار، یک رابطه و . . . . . به دلیل انجام کارهای اشتباهی که باعث ناراحتی طرف مقابل می شود. )
به عنوان مثال :
We got off on the wrong foot the other day and it was my fault
منابع• https://www.ldoceonline.com/dictionary/get-off-on-the-wrong-foot• https://www.merriam-webster.com/dictionary/get_off_on_the_wrong_foot• https://www.lexico.com/definition/get_off_on_the_wrong_foot
خشت اول چون نهد معمار کج / تا ثریا می رود دیوار کج
شروع بدی داشتن . . .
شروع بدی داشتن ( در یک رابطه یا فعالیت )
خشت اول را کج نهادن/چیدن/گذاشتن
دسته گل به آب دادن ، اشتباه کردن
make a good ( or bad ) start at something
تجربه بد در شروع رابطه یا شروع بد رابطه بین دونفر
Make a bad start to a project or relationship
شروع بدی داشتن
بد شروع کردن
قدم اول را اشتباه برداشتن ( در یک ارتباط )
کار اشتباهی انجام دادن

حرکت اشتباه کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس