general staff

/ˈdʒenərəlˈstæf//ˈdʒenrəlstɑːf/

معنی: ستاد ارتش
معانی دیگر: (ارتش) ستاد کل، ستاد فرماندهی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a group of officers who assist a high commander in planning and supervising military operations.

جمله های نمونه

1. He works at the General Staff.
[ترجمه گوگل]او در ستاد کل کار می کند
[ترجمه ترگمان]او در ستاد کل کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Its rear legs have joined the general staff, who are all in discussion with their backs towards me.
[ترجمه گوگل]پاهای عقبش به ستاد کل پیوسته که همه با پشت به من در حال بحث هستند
[ترجمه ترگمان]پاهای عقبش به ستاد کل پیوسته اند که همگی با پشت به من در حال بحث و گفتگو هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The general staff is unhappy and the squaddies disgruntled, but no more than that.
[ترجمه گوگل]ستاد کل ناراضی است و تیم ها ناراضی هستند، اما نه بیشتر از این
[ترجمه ترگمان]ستاد فرمانده ناراضی و ناخشنود است، اما نه بیشتر از این
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Yet the general staff of overseers is small, only about 40 employees, supplemented by local officials in 94 judicial districts.
[ترجمه گوگل]با این حال، ستاد کل ناظران کوچک است، فقط حدود 40 کارمند، که توسط مقامات محلی در 94 حوزه قضایی تکمیل شده است
[ترجمه ترگمان]با این وجود، پرسنل عمومی overseers کوچک هستند، تنها حدود ۴۰ کارمند، که توسط مقامات محلی در ۹۴ منطقه قضایی تکمیل شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Anatoly Kvashnin, chief of the general staff, to cut spending on the nuclear arsenal.
[ترجمه گوگل]آناتولی کواشنین، رئیس ستاد کل، برای کاهش هزینه های زرادخانه هسته ای
[ترجمه ترگمان]آناتولی Kvashnin، رئیس ستاد کل، برای کاهش هزینه های سوخت هسته ای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It had no permanent general staff.
[ترجمه گوگل]ستاد کل دائمی نداشت
[ترجمه ترگمان]این یک ستاد عمومی دائمی نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Even the General Staff is but one actor in an increasingly complex policy process.
[ترجمه گوگل]حتی ستاد کل نیز تنها یک بازیگر در فرآیند سیاست گذاری پیچیده است
[ترجمه ترگمان]حتی پرسنل عمومی نیز تنها یک عامل در فرآیند بسیار پیچیده سیاست هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Had they stood behind him, the General Staff would have suppressed the dissension within its own ranks.
[ترجمه گوگل]اگر پشت سر او می ایستادند، ستاد کل اختلافات درون صفوف خود را سرکوب می کرد
[ترجمه ترگمان]اگر آن ها پشت سر او ایستاده بودند، ژنرال ستاد فرمانده را در میان صفوف خود سرکوب می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A two-year course in a Soviet General Staff academy appears to be mandatory for those taking up senior appointment.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد یک دوره دو ساله در آکادمی ستاد کل شوروی برای کسانی که انتصاب ارشد را می گیرند، اجباری است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که یک دوره دو ساله در آکادمی ستاد کل شوروی برای کسانی که انتصاب مقامات ارشد را انجام می دهند اجباری باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Valery Manilov, deputy chief of the general staff.
[ترجمه گوگل]والری مانیلوف، معاون رئیس ستاد کل
[ترجمه ترگمان]والری Manilov، معاون رئیس پرسنل عمومی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In addition, the dissolution of the General Staff Headquarters, the abolition of Universal compulsory military service.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، انحلال ستاد کل، لغو خدمت سربازی اجباری جهانی
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، انحلال ستاد فرماندهی ستاد، لغو خدمت اجباری عمومی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Ma Xiaotian, deputy chief of the General Staff of the Chinese People's Liberation Army; Director of the President's Office Chen Shiju and Assistant Foreign Minister Cheng Guoping.
[ترجمه گوگل]ما شیائوتیان، معاون ستاد کل ارتش آزادیبخش خلق چین؛ چن شیجو، مدیر دفتر رئیس جمهور و چنگ گوپینگ، دستیار وزیر امور خارجه
[ترجمه ترگمان]Ma Xiaotian، معاون رئیس ستاد کل ارتش آزادی بخش خلق چین؛ رئیس دفتر رئیس جمهور چین چن Shiju و معاون وزیر امور خارجه چنگ Guoping
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Chief of the General Staff Soong Chang-chih presides over the rank- conferring ceremony.
[ترجمه گوگل]رئیس ستاد کل، سونگ چانگ چیه، ریاست مراسم اعطای رتبه را بر عهده دارد
[ترجمه ترگمان]رئیس ستاد ژنرال Soong چانگ - chih ریاست مراسم اعطای امتیاز را برعهده دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Along with the relevant directorates of the MoD, it furnishes financial and other guidelines to the General Staff for its detailed planning.
[ترجمه گوگل]همراه با ریاست های ذیربط وزارت دفاع، رهنمودهای مالی و سایر رهنمودها را برای برنامه ریزی تفصیلی به ستاد کل ارائه می کند
[ترجمه ترگمان]این وزارتخانه علاوه بر مدیریت مربوطه وزارت دفاع، دستورالعمل های مالی و دیگری را برای برنامه ریزی مفصل خود به ستاد کل ارائه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ستاد ارتش (اسم)
general staff

انگلیسی به انگلیسی

• group of military officers whose function it is assist commanders in planning and carrying out orders

پیشنهاد کاربران

گوران. ( اِ ) محل اجتماع لشکر. ( ناظم الاطباء ) ( شعوری ج 2 ص 324 ) . || اطاق اجتماع. || برنج بوداده در تنور. || ج ِ گور. ( ناظم الاطباء ) .

بپرس