gaze

/ˈɡeɪz//ɡeɪz/

معنی: نگاه خیره، زل زل نگاه کردن، چشم دوختن، بادقت نگاه کردن، خیره شدن، خیره نگاه کردن
معانی دیگر: خیره نگریستن، (با حیرت یا کنجکاوی) نگاه ممتد کردن، نگاه ممتد

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: gazes, gazing, gazed
• : تعریف: to look intently.
مترادف: stare
مشابه: gape, gawk, glare, glower, look, peer, regard, rubberneck

- He gazed into my eyes.
[ترجمه یاسی] او به چشمهایم خیره شد
|
[ترجمه گوگل] به چشمانم خیره شد
[ترجمه ترگمان] او به چشمان من خیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: an unwavering look.
مترادف: stare
مشابه: eye, glare, look

جمله های نمونه

1. a steady gaze
نگاه خیره

2. the wistful gaze of the dying man at his daughter's picture
نگاه پرحسرت مرد در حال مرگ به عکس دخترش

3. I shifted uneasily under his gaze.
[ترجمه گوگل]با ناراحتی زیر نگاهش جابجا شدم
[ترجمه ترگمان]با ناراحتی خودم را زیر نگاه او جا دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She stood on deck to gaze at the unfamiliar surroundings.
[ترجمه گوگل]او روی عرشه ایستاد تا به محیط ناآشنا خیره شود
[ترجمه ترگمان]او روی عرشه ایستاده بود تا به محیط ناآشنا نگاه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She felt embarrassed under his steady gaze.
[ترجمه گوگل]زیر نگاه ثابت او احساس خجالت کرد
[ترجمه ترگمان]از نگاه خیره او شرمنده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He shifted his gaze from the child to her.
[ترجمه گوگل]نگاهش را از کودک به او معطوف کرد
[ترجمه ترگمان]نگاهش را از کودک به سوی او برگرداند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He kept his gaze fixed on the car ahead.
[ترجمه گوگل]نگاهش را به ماشین جلویی دوخته بود
[ترجمه ترگمان]نگاهش را روی اتومبیل متمرکز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She found herself unable to meet his gaze.
[ترجمه گوگل]او متوجه شد که نمی تواند نگاه او را ببیند
[ترجمه ترگمان]متوجه شد که نمی تواند نگاه او را ببیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I averted my gaze/eyes while he dressed.
[ترجمه گوگل]در حالی که لباس پوشیده بود نگاه/چشم هایم را برگرداندم
[ترجمه ترگمان]وقتی لباس پوشید چشم و چشمانم را برگرداندم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Her gaze followed Simon's through the archway.
[ترجمه گوگل]نگاه او از طریق طاق نما، نگاه سایمون را دنبال کرد
[ترجمه ترگمان]نگاهش به دنبال سیمون از گذرگاه سرپوشیده گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Her gaze rested on the old man's mouth.
[ترجمه گوگل]نگاهش روی دهان پیرمرد ماند
[ترجمه ترگمان]نگاهش روی دهان پیرمرد ثابت ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Ellen smiled uncomfortably and lowered her gaze.
[ترجمه گوگل]الن با ناراحتی لبخند زد و نگاهش را پایین آورد
[ترجمه ترگمان]الن با ناراحتی لبخند زد و نگاهش را پایین انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His gaze fastened on the jewels.
[ترجمه گوگل]نگاهش به جواهرات دوخته شد
[ترجمه ترگمان]نگاهش به جواهرات خیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Her eyes fell before his steady gaze.
[ترجمه گوگل]چشمانش در برابر نگاه ثابت او افتاد
[ترجمه ترگمان]چشمانش از نگاه خیره او افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نگاه خیره (اسم)
glower, gaze, gape-seed

زل زل نگاه کردن (فعل)
gaze

چشم دوختن (فعل)
gaze

بادقت نگاه کردن (فعل)
gaze, pry

خیره شدن (فعل)
be amazed, gaze, stare, be dazzled, be astonished, be dazed, grow bold, grow impertinent, grow impudent

خیره نگاه کردن (فعل)
glower, gaze, stare, glare, gape, gloat, gorgonize

انگلیسی به انگلیسی

• look, stare
look at for a long time, stare, watch, observe
if you gaze at someone or something, you look steadily at them for a long time.
someone's gaze is the long and steady way they are looking at someone or something.

پیشنهاد کاربران

زل زل نگاه کردن، چشم دوختن, زل زدن
نگاه کردن، مشاهده کردن
مثال: She gazed out of the window at the passing scenery.
او از پنجره به منظره ی گذرانده شدنی نگاه کرد.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
خیره شدن
خیره نگاه کردن، چشم دوختن، زل زل نگاه کردن، با دقت نگاه کردن، نگاه خیره
خیره ، نگاه خیره ، خیره شدن ، زل زدن
مترادفش میشه stare
زل زدن، خیره شدن
در زبان باستانی لری واژه کهن وآریایی�گزGez� به معنی خیره شدن، زل زدن وبه دقت نگاه کردن است. این واژه کهن مانند بسیاری از واژگان دیگر وارد زبانهای اروپایی ( انگلیسی، . . . ) شده وبه صورت �گیزgaze� به معنی
...
[مشاهده متن کامل]
خیره شدن، چشم دوختن و بادقت نگاه کردن است. در زبان لری در عبارت� کمتر گز بن وش� یعنی کمتر به او خیره شو، کاربرد واژه کهن �گزgez� را نشان میدهد. . .

به گله ی راکون هم گفته میشه
In June, we turn our gaze to France
در ماه ژوئن، ما نگاهمان/توجهمان را معطوف به فرانسه می کنیم
These words are used when you turn your eyes towards someone or something to see them.
One of the most common words for this, and the word with the broadest meaning, is look. Look is often used with at and over to show which direction you should point your eyes.
...
[مشاهده متن کامل]

Look over there! A rainbow!
Don't look at that.
Watch is used when someone looks at something for a period of time, especially something that is changing or moving.
I sat by the window and watched people walking past.
Glance is used when someone looks at a person or thing very quickly.
She glanced around the room to see who was there.
If you look very quickly and secretly, you can use the verbs peep or peek.
She peeped through the curtains to see what was happening.
He peeked inside the box.
The verb stare is used when someone looks for a long time, especially because of
being surprised or frightened.
Don't stare at people like that - it's rude.
If you look at something or someone for a long time because you are admiring that thing or person or because you are thinking about something, you can use the verb gaze.
We sat there gazing at the lake.
Peer is used when someone looks at something with difficulty.
When no one answered the door, she peered through the window.
The verbs examine, inspect, or scrutinize are often used when someone looks at something very closely in order to find out more about it. The UK spelling of scrutinize is usually scrutinise.
Police are examining the house for clues.
She inspected the car for damage.
He scrutinized the woman's face to see if she was lying.
UK She scrutinised the letter, looking for clues.

خیره نگریستن
مواجهه
شاید معنای کنایی آن �در مقابل هم بودن� است
[Noun]
نگاه خیره
( =stare )
1 ) Her gaze was drawn irresistibly to the scene outside
نگاه خیره ی اون دختر سخت متوجه اون
صحنه ی در بیرون بود
2 ) She directs her gaze straight at the viewer
...
[مشاهده متن کامل]

▪️▪️▪️
[Verb]
زل زدن - زل زل نگاه کردن
Too often impressionism is taken to mean gazing through a soft - focus lens

توی گفتار عامیانه گاهی معنی ضدحال هم میده
مثال:
You can't bring that
- What a damn gaze
واژ ه ی gaze به معنی خیره نگریستن، احتمالا دارای ریشه ی اسکاندیناویایی ( احتمال زیاد سوئدی ) است نه ترکی! . یکی از واژه های انگلیسی میانه است و از قرن 14 میلادی در زبان انگلیسی به کار رفته است.
خیره شدن،
چشم بر نداشتن
زُل زدن
گوز: واژه ترکی - Gaze برگرفته شده از ترکی است! - چشم، عضو بینایی، نگاه، دیده، نظر -
با دقت و حیرت انگیز نگاه کردن، خیره شدن، زُل زدن، بِربِر نگاه کردن، چشم دوختن، میخکوب شدن!
نگاه کنجکاو
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس