gave

/ˈɡeɪv//ɡeɪv/

زمان گذشته فعل: give، قسمت سوم evig

بررسی کلمه

( verb )
• : تعریف: past tense of give.

جمله های نمونه

1. arianne gave my hand a gentle squeeze
آرین دستم را به نرمی فشار داد.

2. coffee gave my memory a jog
قهوه حافظه ی مرا تکان داد (راه انداخت).

3. david gave me a book
دیوید به من یک کتاب داد.

4. defeat gave a jolt to his self-confidence
شکست ضربه ای به اعتماد به نفس او وارد کرد.

5. he gave $500 as surety
مبلغ پانصد دلار به عنوان وثیقه داد.

6. he gave a chortle and counted the money
او خرخنده ای کرد و پول ها را شمرد.

7. he gave a detailed account of what had happened
او آنچه را که رخ داده بود به تفصیل شرح داد.

8. he gave a discouraging picture of the country's economic situation
او تصویر نومید کننده ای از وضع اقتصادی کشور ارائه داد.

9. he gave a long speech
نطقی طولانی کرد.

10. he gave a long speech
نطق درازی کرد.

11. he gave a nervous laugh
او خنده ی عصبی کرد.

12. he gave a pledge never to gamble again
او عهد کرد که دیگر هرگز قمار نکند.

13. he gave a quick lick at his icecream cone
او لیس سریعی به قیف بستنی خود زد.

14. he gave a shrug and went on smoking
شانه ای بالا انداخت و به سیگار کشیدن ادامه داد.

15. he gave a sign and the guards rushed in
اشاره ای کرد و پاسداران ریختند تو.

16. he gave an emotional speech at his friend's funeral
در مراسم ختم دوستش نطق شورانگیزی کرد.

17. he gave an emphatic order not to let anyone in
او دستور موکد داد که کسی را راه ندهیم.

18. he gave an exact account of what had happened
او شرح دقیقی درباره ی آنچه که روی داده بود داد.

19. he gave an outline of the project
او خلاصه ای از طرح را ارائه داد.

20. he gave arbitrary orders
او دستورهای الکی می داد.

21. he gave away all his wealth
او همه ی ثروت خود را اهدا کرد.

22. he gave away all of his money
همه ی پولش را به این و آن داد.

23. he gave away our secret
راز ما را آشکار کرد.

24. he gave away the secret
راز را فاش کرد.

25. he gave everything he possessed to his son
همه ی مایملک خود را به پسرش داد.

26. he gave flippant answers to our serious questions
او به پرسش های جدی ما با تمسخر جواب داد.

27. he gave her a fillip on the shoulder with his leather gloves
با دستکش های چرمی خود،ضربه ی تند و سبکی به شانه ی او زد.

28. he gave her a lewd look
به او نگاهی شهوت آمیز کرد.

29. he gave him a blow with his sword
با شمشیر ضربه ای به او زد.

30. he gave his faith that he would come on the appointed day
او شرط کرد که در روز مقرر بیاید.

31. he gave his time and money liberally to the poor
او با سخاوتمندی وقت و پول خود را صرف فقرا کرد.

32. he gave his trousers a hitch
او شلوارش را بالا کشید.

33. he gave his weapon to the police
او سلاح خود را به پلیس تسلیم کرد.

34. he gave me a book for norooz
به مناسبت نوروز کتابی به من هدیه کرد.

35. he gave me a copy of his new book
یک نسخه از کتاب تازه ی خود را به من داد.

36. he gave me a copy of the letter
رونوشت نامه را به من داد.

37. he gave me a few tips on how to operate the old computer
درباره ی به کار انداختن آن کامپیوتر قدیمی به من چند راهنمایی کرد.

38. he gave me a fillip on the head
او به سرم تلنگر زد.

39. he gave me a five-point handicap and still won!
او به من پنج پوان فرجه داد و باز هم برنده شد!

40. he gave me a hard look
باتندی به من نگاه کرد.

41. he gave me a line on a bargain
او درباره ی یک معامله ی خوب به من خبر داد.

42. he gave me a ride to school
تا مدرسه مرا سوار کرد (به من سواری داد).

43. he gave me a shot for that pain
برای آن درد به من آمپول زد.

44. he gave me an angry look
به من نگاه خشمگینی کرد.

45. he gave me five dollars and kept the rest
او پنج دلار به من داد و بقیه را برای خود نگه داشت.

46. he gave me help
او به من کمک داد.

47. he gave me his word of honor
او به من قول شرف داد.

48. he gave me some bum advice
پند بدی به من داد.

49. he gave me the wrong book
کتاب عوضی را به من داد.

50. he gave me two gee
او به من دو هزار دلار داد.

51. he gave much of his wealth to the poor
او بخش بزرگی از دارایی خود را به بینوایان داد.

52. he gave no answer
او پاسخی نداد.

53. he gave only a dim inkling of his native intelligence
فقط آثار بسیار خفیفی از هوش مادرزادی خود را بروز داد.

54. he gave several reasons
او چندین دلیل آورد.

55. he gave the appearance of being busy
وانمود کرد که سرش شلوغ است.

56. he gave the board a lick with the hammer
با چکش ضربه ی محکمی به تخته زد.

57. he gave the boy a good cuff
سیلی محکمی به پسر زد.

58. he gave the driver a wadded bill
یک اسکناس مچاله شده به راننده داد.

59. he gave the engine a going-over
موتور را دقیقا بازبینی کرد.

60. he gave the full account of all that had transpired
او آنچه را که روی داده بود به طور مبسوط شرح داد.

61. he gave the gardener's daughter false hopes and then dishonored her
با وعده های دروغ دختر باغبان را بی سیرت کرد.

62. he gave the table a tilt
میز را کج کرد.

63. he gave three justifications
او سه بهانه را ذکر کرد.

64. he gave to strangers what he denied to his own parents
او آنچه را که از والدین خود دریغ می کرد به غریبه ها می بخشید.

65. he gave up the thought of getting married
اندیشه ی ازدواج کردن را از سر بیرون کرد.

66. he gave us a dirty look and went toward the gun
نگاه خشم آمیزی به ما کرد و رفت به طرف هفت تیر

67. he gave us a lift in his car every day
هر روز با ماشینش به ما سواری می داد.

68. he gave us his cold
سرماخوردگی خود را به ما سرایت داد.

69. he gave us his thanks
مراتب تشکر خود را به ما ابراز داشت.

70. he gave us no explanation
به ما توضیح نداد.

انگلیسی به انگلیسی

• gave is the past tense of give.

پیشنهاد کاربران

داد
مثال: She gave me a present for my birthday.
او برای تولدم یک هدیه به من داد.
دادن
مثال:دادن دارو
گذشته give هستش
give به معنای دادن هستش
مثال
I give gift for my sister
من به خواهرم کادو میدهم
I gave gift for my sister
من به خواهرم کادو دادم
Js
معنیgave
زمان گذشته
معنی داد هم به نظرم درست می باشد چون به گذشته اشاره دارد
God, gave me you. . . gave ب معنی دادن ، بخشیدن، مثل، خدا تو رو ب من داد. . .
gave گذشته دادن میشه مثلا داده بود

بپرس