gaunt

/ˈɡɒnt//ɡɔːnt/

معنی: بی ثمر، زننده، لاغر، نحیف، بد قیافه
معانی دیگر: لاغر و استخوانی، نزار، دارای چشمان گود افتاده و رنگ پریده (در اثر گرسنگی یا مرض یا کهولت)، تکیده، لاغر مردنی، بی آب و علف، بی حاصل، بایر، لاغرکردن، زننده ساختن، ویران کردن

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: gauntly (adv.), gauntness (n.)
(1) تعریف: exceptionally thin and bony.
مترادف: bony, lanky, meager, rawboned, scraggy, scrawny, spare, spindly, thin
متضاد: chubby, plump
مشابه: angular, lank, lean, skinny, slender, weedy

- Her appetite has returned and she's looking a little less gaunt.
[ترجمه گوگل] اشتهای او برگشته است و کمی ضعیف به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان] اشتهایش برگشته است و کمی لاغر به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: suffering from emaciation, as from disease, hunger, or lack of sleep; haggard.
مترادف: cadaverous, emaciated, haggard, peaked
متضاد: plump, well-fed
مشابه: drawn

- The prisoners were gaunt and malnourished.
[ترجمه گوگل] زندانیان لاغر و دچار سوء تغذیه بودند
[ترجمه ترگمان] زندانیان نحیف و مبتلا به سو تغذیه بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a gaunt heath
یک خلنگ زار بی حاصل

2. the starving natives looked gaunt
بومیان گرسنه،نزار به نظر می رسیدند.

3. Her face was gaunt and grey.
[ترجمه گوگل]صورتش نحیف و خاکستری بود
[ترجمه ترگمان]صورتش لاغر و لاغر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Looking gaunt and tired, he denied there was anything to worry about.
[ترجمه گوگل]او که لاغر و خسته به نظر می رسید، انکار کرد که چیزی برای نگرانی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]خسته و خسته به نظر می رسید و انکار می کرد که چیزی برای نگرانی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Above on the hillside was a large, gaunt, grey house.
[ترجمه گوگل]در بالای دامنه تپه خانه ای بزرگ، لاغر و خاکستری بود
[ترجمه ترگمان]در بالای تپه خانه ای بزرگ و لاغر و خاکستری داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His eyes were sunken in his gaunt face.
[ترجمه گوگل]چشمانش در صورت نحیفش فرو رفته بود
[ترجمه ترگمان]چشمانش در صورت تکیده او فرورفته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The house looked gaunt and unwelcoming.
[ترجمه گوگل]خانه لاغر و ناخوشایند به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]خانه لاغر به نظر می رسید و زیاده روی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She looked gaunt and exhausted.
[ترجمه گوگل]او لاغر و خسته به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]لاغر و خسته به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The Collector looked down at the gaunt, upturned faces gathered at the foot of the stairs.
[ترجمه گوگل]کلکسیونر به چهره های لاغر و وارونه که در پای پله ها جمع شده بودند نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]جمع کننده به چهره های لاغر و upturned که پایین پله ها جمع شده بودند نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. As the gaunt farmer Spoke, Sparkes noticed dried blood on his shirt front where it met his breeches.
[ترجمه گوگل]هنگامی که کشاورز لاغر صحبت می کرد، اسپارکس متوجه خون خشک شده در جلوی پیراهنش شد، جایی که به شلوارش می رسید
[ترجمه ترگمان]همان طور که دهقان لاغر حرف می زد، Sparkes خون خشک شده روی پیراهنش دیده می شد که شلوار جینش را در آن دیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The gaunt young inmate fished his bowl out from under his cot.
[ترجمه گوگل]زندانی جوان لاغر کاسه خود را از زیر تختش ماهیگیری کرد
[ترجمه ترگمان]زندانی لاغر و نحیف کاسه ای را از زیر تخت بیرون کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A wraith with bright eyes in his gaunt face.
[ترجمه گوگل]حلقه ای با چشمان روشن در صورت نحیفش
[ترجمه ترگمان]شبحی با چشم های درخشان در چهره لاغر او
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The lean face had grown gaunt, the cheeks hollowed, the scar about his mouth carved more deeply into his skin.
[ترجمه گوگل]صورت لاغر لاغر شده بود، گونه ها گود شده بودند، زخم اطراف دهانش عمیق تر روی پوستش حک شده بود
[ترجمه ترگمان]چهره لاغر و لاغر و گونه های فرورفته و زخم دهانش در پوست او عمیق تر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He was in his mid-fifties with a gaunt face and thinning wavy red hair.
[ترجمه گوگل]او در اواسط دهه پنجاه زندگی خود با صورت نحیف و موهای نازک قرمز موج دار بود
[ترجمه ترگمان]او در اواسط سنین پنجاه سالگی بود، با چهره ای نحیف و موهای بلوند کم پشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In another undated letter to Gaunt Minton admits that owing to the pressure of illustrative work he had not painted for eight months.
[ترجمه گوگل]در نامه‌ای بدون تاریخ دیگر به گانت مینتون اعتراف می‌کند که به دلیل فشار کارهای تصویری، هشت ماه نقاشی نکرده است
[ترجمه ترگمان]در یک نامه بدون تاریخ به نام گانت minton اقرار می کند که به خاطر فشار کار گویا هشت ماه است که نقاشی نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی ثمر (صفت)
abortive, fruitless, barren, unprofitable, gaunt, unfruitful, acarpous

زننده (صفت)
hideous, vile, gaunt, spicy, sharp, harsh, tart, acrid, nasty, repulsive, repellent, acrimonious, striking, garish, striker, mordant, nippy, odoriferous, poignant, forbidding, squalid, biting, loathsome, lurid, repugnant, fulsome, disgusting, pungent, stinking, scabrous, glassy, indign, loathly, pit-a-pat

لاغر (صفت)
slight, gaunt, harsh, delicate, wizen, lean, weak, angular, skinny, thin, slim, emaciated, atrophic, spare, meager, exiguous, twiggy, gracile, scrannel, slink, lenten, scraggy, slab-sided, slimpsy, slimsy, unmelodious

نحیف (صفت)
slight, gaunt, lean, feeble, thin, frail, scrimp, spare, skimp, scant, meager, haggard, skimpy, lank, wonky, slimpsy, slimsy

بد قیافه (صفت)
gaunt, plain, unfavorable, forbidding, unfavourable

انگلیسی به انگلیسی

• lean, scrawny, emaciated; bleak, dreary
a gaunt person looks very thin and unhealthy.
something that is gaunt looks bare and unattractive.

پیشنهاد کاربران

The old man was thin and gaunt
پیرمرد لاغر و نحیف بود
( بخشی از داستان پیرمرد و دریا )
gaunt به معنی نحیف
از ریخت افتاده
نحیف , لاغر ؛ متروکه
# She looked gaunt and exhausted
# His eyes were sunken in his gaunt face
# Above on the hillside was a gaunt house
# The house looked gaunt and unwelcoming
به معنای ضعیف
مثال:زردی روی من
پ. ن:Gaunt اشاره به نام خانوادگی مادر ولدمورت ( هری پاتر و فرزند نفرین شده )
لاغر مردنی و نحیف
خشکیده

بپرس