gauche

/ɡoʊʃ//ɡəʊʃ/

معنی: ناشی، خام دست، چپ دست
معانی دیگر: دست و پا چلفتی، (از نظر رفتار و مردم داری) ناشی و مخبط، شورتی و بی ملاحظه، مایل

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: gauchely (adv.), gaucheness (n.)
• : تعریف: deficient in manners or other conventions of social behavior; boorish; crude.
متضاد: couth, elegant, polished, refined, smooth
مشابه: tacky, tactless, tasteless, uncouth

- What is considered polite in one society may be gauche in another.
[ترجمه گوگل] آنچه در جامعه ای مؤدبانه تلقی می شود، ممکن است در جامعه ای دیگر مودبانه باشد
[ترجمه ترگمان] آنچه در یک جامعه مو دب در نظر گرفته می شود ممکن است در حوزه دیگری مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. We're all a bit gauche when we're young.
[ترجمه گوگل]همه ما در جوانی کمی گچ هستیم
[ترجمه ترگمان]وقتی جوان بودیم، همه We
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She was a rather gauche, provincial creature.
[ترجمه گوگل]او موجودی نسبتاً گچ و استانی بود
[ترجمه ترگمان]او یک چپ دست بود، یک موجود شهرستانی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It would be gauche to mention the price.
[ترجمه گوگل]اگر قیمت را ذکر کنید، بسیار ساده است
[ترجمه ترگمان]به هر حال اسمت را کج و معوج کرد که به قیمت آن اشاره کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She had grown from a gauche teenager to a self-assured young woman.
[ترجمه گوگل]او از نوجوانی به یک زن جوان با اعتماد به نفس تبدیل شده بود
[ترجمه ترگمان]او از یک نوجوان چپ دست به عنوان یک زن جوان مطمئن رشد کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He blamed his shyness and gauche manner on his upbringing, as the only child of elderly parents.
[ترجمه گوگل]او به عنوان تنها فرزند والدین سالخورده، خجالتی بودن و رفتار خود را دلیل تربیت خود می دانست
[ترجمه ترگمان]او کمرویی و gauche را نسبت به تربیت او، به عنوان تنها فرزند والدین مسن، مورد سرزنش قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But she could not move away without appearing gauche and childish.
[ترجمه گوگل]اما او نمی‌توانست از آنجا دور شود، بدون اینکه ظاهری شیک و کودکانه داشته باشد
[ترجمه ترگمان]اما بدون آن که کج و معوج و بچگانه به نظر برسد، نمی توانست حرکت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She knew she would be gauche and awkward.
[ترجمه گوگل]او می‌دانست که گیج و بی دست و پا خواهد بود
[ترجمه ترگمان]می دانست که او چپ دست و کج و معوج خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I find him terribly gauche.
[ترجمه گوگل]من او را به طرز وحشتناکی گاوش می بینم
[ترجمه ترگمان]من او را به طرز وحشتناکی چپ دست می بینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I never discuss money. It's gauche.
[ترجمه گوگل]من هرگز در مورد پول بحث نمی کنم گاش است
[ترجمه ترگمان]من هیچ وقت راجع به پول بحث نمی کنم - It
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Une dame aux cheveux blancs regarde à gauche et à droite. Elle a l'air d'attendre quelqu'un.
[ترجمه گوگل]Une dame aux cheveux blancs regarde à gauche et à droite Elle a l'air d'attendre quelqu'un
[ترجمه ترگمان]یک dame و یک gauche و یک gauche و یک droite با صدای بلند گفت: آ ره، آ ره، آ ره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. When receiving a business card, it is gauche to write on the back side.
[ترجمه گوگل]هنگام دریافت کارت ویزیت، در قسمت پشتی آن نوشته شود
[ترجمه ترگمان]زمانی که یک کارت ویزیت دریافت می کنید، باید پشت سر بنویسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Gold toilets on a private jumbo jet is gauche. Giving to the community isn't.
[ترجمه گوگل]توالت های طلایی در یک جمبو جت خصوصی گاوش است بخشیدن به جامعه اینطور نیست
[ترجمه ترگمان]توالت طلایی در یک jumbo خصوصی gauche است تسلیم شدن به جامعه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Their excellent manners always made me feel gauche.
[ترجمه گوگل]رفتار عالی آنها همیشه باعث می شد که من احساس کنم
[ترجمه ترگمان]رفتار excellent همیشه مرا به چپ و راست منحرف می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He now seems gauche and uninteresting.
[ترجمه گوگل]او اکنون گیج و بی علاقه به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]او اکنون gauche و جالب به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ناشی (صفت)
ill, amateurish, emergent, awkward, dilettante, gauche, rube, maladroit, jackleg, laity, sequent, left-handed

خام دست (صفت)
gauche, unskilful, clumsy, unskilled, jackleg, unfledged, heavy-handed

چپ دست (صفت)
gauche, left-handed

تخصصی

[پلیمر] کج

انگلیسی به انگلیسی

• tactless; crude; awkward, clumsy; lacking social grace
someone who is gauche is awkward and uncomfortable in the company of other people.

پیشنهاد کاربران

بپرس