garish

/ˈɡerɪʃ//ˈɡeərɪʃ/

معنی: زننده، شعله ور، دارای زرق و برق زیاد
معانی دیگر: جلف، بیش از حد رنگارنگ و تو ذوق بزن، (عطر) تند، (به طور ناخوشایندی) مزین و رنگین، بد آراسته

جمله های نمونه

1. garish colors
رنگ های جلف

2. garish perfume
عطر تند

3. It's a little too garish for my taste.
[ترجمه گوگل]برای ذائقه من کمی زشت است
[ترجمه ترگمان]برای ذائقه من هم کمی پر زرق و برق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They climbed the garish purple-carpeted stairs.
[ترجمه گوگل]آنها از پله های ارغوانی رنگارنگ بالا رفتند
[ترجمه ترگمان]از پله های مفروش ارغوانی رنگ بالا رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was wearing a garish T-shirt underneath his shirt.
[ترجمه گوگل]زیر پیراهنش یک تی شرت شیک پوشیده بود
[ترجمه ترگمان]پیراهنی پر زرق و برق زیر پیراهنش به تن داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Many of the rugs are too garish for my taste.
[ترجمه گوگل]بسیاری از فرش ها برای سلیقه من خیلی شیک هستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از فرش ها برای ذائقه من خیلی پر زرق و برق هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Her hair had been dyed a garish shade of red.
[ترجمه گوگل]موهایش به رنگ قرمز پر رنگ شده بود
[ترجمه ترگمان]موهایش رنگ قرمز رنگی به رنگ قرمز رنگ زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Her friends came to visit in garish canoes, landed and partied and paddled home in the purple sunrise.
[ترجمه گوگل]دوستانش با قایق های زیبا برای بازدید آمدند، فرود آمدند و مهمانی کردند و در طلوع بنفش به خانه پارو زدند
[ترجمه ترگمان]دوستانش با canoes پر زرق و برق به خانه آمدند، نشستند و جشن گرفتند و در سپیده دم ارغوانی به خانه بازگشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The streets are lined with garish neon signs.
[ترجمه گوگل]خیابان ها با تابلوهای نئونی شیک پوشیده شده اند
[ترجمه ترگمان]خیابان ها با نشانه های پر زرق و برق پر زرق و برق در خیابان ها صف کشیده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. And the garish casinos were wonderful opportunities for failure.
[ترجمه گوگل]و کازینوهای پر زرق و برق فرصت های شگفت انگیزی برای شکست بودند
[ترجمه ترگمان]و کازینوها پر زرق و برق فرصت های خوبی برای ناکامی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The garish front of the Pizza Eater blossomed.
[ترجمه گوگل]جلوی پر زرق و برق پیتزا خوار شکوفا شد
[ترجمه ترگمان]نمای پر زرق و برق the Eater شکوفه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. By their loud, garish colours, their swift, violent painting style and their continuing relationship with the figurative.
[ترجمه گوگل]با رنگ‌های پر سر و صدا، سبک نقاشی سریع و خشن و ارتباط مستمرشان با فیگوراتیو
[ترجمه ترگمان]با آن رنگ های زننده و پر زرق و برق، سبک نقاشی تند و تند خود و ارتباط مستمر آن ها با فیگوراتیو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In some ways, Taylor is an unusual candidate to be the connoisseur of such a garish spectacle.
[ترجمه گوگل]از برخی جهات، تیلور کاندیدای غیرمعمولی است تا خبره چنین منظره ای باشکوه باشد
[ترجمه ترگمان]به هر حال، تیلور یک کاندیدای غیر معمول است که از این منظره پر زرق و برق خبر دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Casinos sport the same slot machines, the same gaming tables, the same garish and stunningly ugly carpet.
[ترجمه گوگل]کازینوها از همان ماشین های بازی، همان میزهای بازی، همان فرش زیبا و خیره کننده زشت استفاده می کنند
[ترجمه ترگمان]همان machines، همان میز قمار، همان میزه ای بازی، همان فرش زشت و پر زرق و برق، همان فرش زشت و پر زرق و برق
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زننده (صفت)
hideous, vile, gaunt, spicy, sharp, harsh, tart, acrid, nasty, repulsive, repellent, acrimonious, striking, garish, striker, mordant, nippy, odoriferous, poignant, forbidding, squalid, biting, loathsome, lurid, repugnant, fulsome, disgusting, pungent, stinking, scabrous, glassy, indign, loathly, pit-a-pat

شعله ور (صفت)
alight, afire, flaring, garish, aflame, inflammable

دارای زرق و برق زیاد (صفت)
garish

انگلیسی به انگلیسی

• bright, extremely colorful; gaudy, loud, tacky, clashing; excessively ornamented
something that is garish is unpleasantly bright and noticeable.

پیشنهاد کاربران

رنگ وارنگ - پر زرق و برق
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : garishness
✅️ صفت ( adjective ) : garish
✅️ قید ( adverb ) : garishly
جیغ ( در مورد رنگ و لباس )

بپرس