garden

/ˈɡɑːrdn̩//ˈɡɑːdn̩/

معنی: باغ میوه، باغ، باغچه، بوستان، فردوس، باغی، بستانی، باغبانی کردن، درخت کاری کردن
معانی دیگر: پردیس، گلستان، محوطه ی سبزیکاری، پالیز، ناحیه ی حاصلخیز، ناحیه ی کشاورزی (garden spot هم می گویند)، عادی، معمولی، پیش پا افتاده، وابسته به باغ، (معمولا به صورت جمع) پارک (به ویژه اگر دارای باغ وحش و نمایشگاه گیاه و دریاچه ی کوچک و غیره باشد)، در باغ کشت کردن، باغداری کردن، تبدیل به باغ کردن، پر باغ، پر بنیه، با نیرو و استقامت، باه

جمله های نمونه

1. garden plant
گیاه باغ روی

2. a garden grown over with weeds
باغچه ای که پر از علف هرز بود.

3. a garden hose
شیلنگ باغ

4. a garden hose reel on wheels
قرقره ی چرخدار شلنگ باغبانی

5. a garden plot
یک قطعه زمین مشجر

6. a garden variety of cat
یک گربه از نوع معمولی

7. a garden which is walled on every part
باغی که از هرسو دیوار کشی شده است

8. our garden is contiguous with their house
باغ ما با خانه ی آنها دیوار به دیوار است.

9. the garden gate
در باغ

10. the garden gate was too narrow for cars to pass
در باغ برای عبور ماشین ها به اندازه ی کافی عریض نبود.

11. the garden had beautiful flower borders
باغ حاشیه های گلکاری شده ی زیبایی داشت.

12. the garden is dry from lack of rain
باغ بواسطه ی کمبود باران خشکیده است.

13. the garden is overgrown with weeds
باغ پر از علف هرزه شده است.

14. the garden of eden
باغ بهشت

15. the garden was carved up and sold
باغ تکه تکه شد و به فروش رفت.

16. the garden was washed by moonlight
نور ماه باغ را فرا گرفته بود.

17. this garden has been landscaped well
محوطه سازی این باغ به خوبی انجام شده است.

18. this garden is reserved for the members of the club
این باغ ویژه ی اعضای باشگاه است.

19. botanical garden
باغ کشاورزی

20. a fine garden
یک باغ عالی

21. a flower garden
باغچه ی گل

22. a formal garden
باغی که طرح و خیابان بندی آن هندسی و منظم است.

23. a fruit garden
باغ میوه

24. a pleasant garden
باغ باصفا

25. a potato garden
پالیز سیب زمینی

26. an apple garden
باغ سیب

27. an enchanted garden
باغ طلسم شده

28. an opulent garden
باغ سبز و خرم

29. tehran botanical garden
باغ کشاورزی تهران

30. the vegetable garden behind my house
محوطه ی سبزیکاری در پشت خانه ی من

31. a pretty little garden
یک باغ کوچک و قشنگ

32. he bequeathed his garden to me
باغش را برای من به ارث گذاشت.

33. he willed his garden to his wife
وصیت کرد که باغش را به زنش بدهند.

34. she fenced her garden with barbed wire
او دور باغ خود را سیم خاردار کشید.

35. they fertilize the garden at least once a year
دست کم سالی یک بار باغ را کود می دهند.

36. to enclose a garden with a high wall
دور باغ را دیوار بلند گرفتن

37. to spade a garden
باغ را بیل زدن

38. a flood environed the garden
سیلاب باغ را احاطه کرد.

39. he has a vegetable garden in her backyard
او در فضای پشت منزلش سبزی کاری می کند.

40. he has sold his garden and taken rooms in the city
باغ خود را فروخته و در شهر مسکن گزیده است.

41. the car entered the garden through the gate
اتومبیل از در وارد باغ شد.

42. the contiguity of their garden and our house
هم دیواری باغ آنها و خانه ی ما

43. the wall around our garden
دیوار دور باغ ما

44. the waterworks of fin garden in kashan
آب آذین های باغ فین در کاشان

45. to weed a flower garden
وجین کردن باغچه

46. a gravel walk in a garden
راه شن ریزی شده در یک باغ

47. a secluded corner of the garden
گوشه ی خلوت باغ

48. butterflies were flitting about the garden
پروانه ها در اطراف باغ پرواز می کردند.

49. cedars are dancing in the garden and. . .
سرو در باغ به رقص آمده و . . .

50. he was idling in the garden
او در باغ ول می گشت.

51. moghan is one of the garden spots of iran
(دشت) مغان یکی از نقاط حاصلخیز ایران است.

52. my balcony overlooks a beautiful garden
بالکن من بر باغ زیبایی مشرف است.

53. oh, my, what a lush garden
به به چه باغ خرمی !

54. the exuberance of my father's garden in karaj
سبزی و خرمی باغ پدرم در کرج

55. the reputed owner of that garden
کسی که گفته می شود صاحب آن باغ است

56. the window gives to the garden
پنجره رو به باغ است.

57. this door leads into the garden
این در به باغ باز می شود.

58. this door opens toward the garden
این در به باغ باز می شود.

59. you should first dig the garden over
شما باید اول خاک باغ را بیل بزنید.

60. to lead someone down the garden path
کسی را گمراه کردن،کسی را گول زدن

61. flowers sweetened the air of the garden
گل ها هوای باغ را مطبوع می کردند.

62. he took another turn around the garden
او یک بار دیگر دور باغ گشت زد.

63. his weekend retreat is a karaj garden
خلوتگاه آخر هفته ی او باغی در کرج است.

64. i never promised you a rose garden
هرگز به تو قول باغ گل سرخ را ندادم.

65. the breath of roses in the garden
بوی گل محمدی در باغ

66. the children are playing in the garden
بچه ها دارند در باغ بازی می کنند.

67. these flowers will brighten up the garden
این گل ها جلوه ی تازه ای به باغچه خواهند داد.

68. every time his children came to our garden they raised cain
هر بار که بچه هایش به باغ ما می آمدند آشوب به پا می کردند.

69. i could hear their laugh from the garden
صدای خنده ی آنها را در باغ می شنیدم.

70. in the morning, he rambles in the garden and whistles
صبح ها در باغ ول می گردد و سوت می زند.

مترادف ها

باغ میوه (اسم)
arbor, arbour, garden

باغ (اسم)
arboretum, bower, garden, tope

باغچه (اسم)
bed, garden, croft

بوستان (اسم)
garden

فردوس (اسم)
garden, paradise

باغی (صفت)
garden

بستانی (صفت)
garden

باغبانی کردن (فعل)
garden, husband

درخت کاری کردن (فعل)
forest, garden, wood

انگلیسی به انگلیسی

• plot of ground for growing plants; public park; backyard; yard or lawn next to a house; vegetables or fruits that are cultivated in a garden; flowers cultivated in a garden
work in a garden, create a garden, cultivate
cultivated in a garden; used in a garden; of or pertaining to a garden; suitable for a garden
a garden is an area of land next to a house, with plants, trees and grass.
if you garden, you do work in your garden such as weeding or planting.
gardens are a park with plants, trees, and grass.

پیشنهاد کاربران

باغ
مثال: They planted flowers in the garden.
آن ها گل ها را در باغ کاشتند.
garden 2 ( n ) =a public place with flowers, trees, and other plants, e. g. the Missouri Botanical Garden in St. Louis.
garden
garden 1 ( n ) ( ɡɑrdn ) =a small piece of land ( usually near a house ) where vegetables or plants are grown, e. g. a flower garden. a rose garden.
garden
واژه garden به معنای باغ
واژه garden به معنای باغ به قطعه زمینی گفته می شود که کنار یا اطراف خانه ای است و جایی است که شما در آن گل، گیاه، سبزیجات و درخت و . . . می کارند و اغلب چمن سبز نیز دارد و یا اینکه فقط قطعه زمینی چمنی ( بدون گل و گیاه ) است.
...
[مشاهده متن کامل]

a back garden ( باغ پشت خانه ) . در انگلیسی فرقی بین باغ و باغچه قائل نمی شوند. در انگلیسی آمریکایی به جای واژه garden بیشتر از واژه yard استفاده می کنند.
وقتی این واژه به صورت جمع می آید ( gardens ) معنای بوستان می دهد و به پارک های عمومی شهر می گویند. مثلا:
the botanical gardens in edinburgh ( بوستان گیاهی در ادینبورگ )
منبع: سایت بیاموز

باغبانیدن = to garden
باغ یا حیاط جلوی خانه
فضای سبز
Garden : باغ بوستان . یک جایی که درش چمن و گل گیاه و . . وجود دارد .
Garden - باغ: این ریشه ایرانی است. زیرا درروستاهای ایران واژه کرت که درحقیقت باغچه های مخصوص مو و سایر درختان می باشد به کارمی رود. درگویش کرمانی گارت به جویهایی که درآنها درخت خرما کاشته می شود وصورت
...
[مشاهده متن کامل]
باغ کوچکی را می یابد اطلاق می گردد. ازهمین ریشه Garten آلمانی و Jarten ژاردن فرانسه را باید به خاطر سپرد.

garden
آلمانی : Garten
اسپانیایی : jardin ( خاردین )
می تواند این واژه ساختار پارسی داشته باشد :
garden : gard - en
gard = می تواند یا گِرد باشد چون شهر ها و باغ ها را گِرد می ساختند که پَس ترها جِرد شده است : لاسجرد ، دستجرد ، بروجرد ؛ یا گارد که در پارسی گُرد است ( گُردان =پهلوانان ) به مینهء نگاهبان و پاسنده چون از شهر و باغ باید پاسندگی و نگاهبانی شود.
...
[مشاهده متن کامل]

باید جوییده و پژوهیده شود که این گُمان درست است یا نادرست.
en - : ای پسوند جا و مکان است و در پارسی : - آن
گرته برداری : گِردان یا جِردان یا گِردستان ؛
دارِستان ، دِرَختِستان

باغ ، باغچه
I hurt my back while I was working in the garden
وقتی داشتم در باغ کار می کردم به کمرم آسیب زدم ⏳⏳
باغ میوه . باغچه . باغی بادرخت های فراوان
باغچه
Uncle, with kindness always brought fruit to us
عمو، با مهربانی همیشه برای ما میوه آورد
باغچه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس