garbled

/ˈɡɑːrbl̩d//ˈɡɑːbl̩d/

معنی: اشفته، درهم
معانی دیگر: اشفته، درهم

جمله های نمونه

1. a garbled text
متن تحریف شده

2. There was a garbled message from her on my answering machine.
[ترجمه b.b] روی دستگاه پاسخگوی من یک پیام درهم از او بود
|
[ترجمه گوگل]یک پیام درهم از طرف او در منشی تلفنی من بود
[ترجمه ترگمان]روی پیغام گیر من یه پیغام گیر افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He left a rather garbled message on my answerphone.
[ترجمه گوگل]او یک پیام نسبتاً درهم بر روی تلفن من گذاشت
[ترجمه ترگمان]اون یه پیغام کمی روی پیغام گیر من گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The papers had some garbled version of the story.
[ترجمه گوگل]روزنامه ها نسخه ای درهم از داستان داشتند
[ترجمه ترگمان]روزنامه ها داستان درهم و برهمی از داستان داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He gave a garbled account of the meeting.
[ترجمه گوگل]او گزارشی درهم و برهم از جلسه ارائه کرد
[ترجمه ترگمان]او شرح این ملاقات را شرح داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The Coastguard needs to decipher garbled messages in a few minutes.
[ترجمه گوگل]گارد ساحلی باید پیام های مخدوش را در چند دقیقه رمزگشایی کند
[ترجمه ترگمان](Coastguard)در عرض چند دقیقه باید پیام های کوتاه را رمزگشایی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The voice on the tape was too garbled to understand.
[ترجمه گوگل]صدای روی نوار آنقدر درهم و برهم بود که قابل درک نبود
[ترجمه ترگمان]صدا روی نوار آن قدر درهم بود که نمی شد آن را فهمید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The newspapers had some garbled version of the story.
[ترجمه گوگل]روزنامه‌ها نسخه‌ای درهم از ماجرا داشتند
[ترجمه ترگمان]روزنامه ها داستان garbled از این داستان داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There were a few more garbled words, part of an argument, then a loud noise and a scream.
[ترجمه گوگل]چند کلمه درهم و برهم دیگر، بخشی از بحث و جدل بود، سپس صدای بلند و جیغ
[ترجمه ترگمان]چند کلمه درهم و برهم، قسمتی از یک مشاجره بود، بعد صدای بلند و فریادی بلند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The account appears in garbled form in the New Testament.
[ترجمه گوگل]این حساب به شکل مخدوش در عهد جدید ظاهر می شود
[ترجمه ترگمان]این گزارش به شکل garbled در عهد جدید ظاهر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Foreign newspapers gave a garbled account of the President's speech.
[ترجمه گوگل]روزنامه های خارجی گزارشی درهم از سخنان رئیس جمهور ارائه کردند
[ترجمه ترگمان]روزنامه های خارجی گزارش آشفته سخنرانی رئیس جمهور را ارائه کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A computer description of a garbled or otherwise unintelligible sequence of signals or other data.
[ترجمه گوگل]توصیف رایانه ای از توالی مخدوش یا نامفهوم از سیگنال ها یا داده های دیگر
[ترجمه ترگمان]یک توصیف کامپیوتری از یک رشته یا جز نامفهوم از سیگنال ها و یا دیگر داده ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The nervous man gave a garbled account of the accident.
[ترجمه گوگل]مرد عصبی گزارشی درهم از تصادف داد
[ترجمه ترگمان]مرد عصبی شرح حادثه را شرح داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اشفته (صفت)
upset, disturbed, disordered, berserk, messy, disheveled, frenzied, frenetic, phrenetic, turbulent, garbled, frantic, vexatious, tumultuary

درهم (صفت)
tangled, garbled, mixed, shaggy, indistinct, dramatic

انگلیسی به انگلیسی

• distorted, jumbled, mixed up, confused; misrepresented, falsified
if a message or explanation is garbled, the details are confused or wrong.

پیشنهاد کاربران

دستکاری شده ، تحریف شده
مغشوش، ناگیرا، غیر واضح
درهم برهم
شوریده
( of a message, sound, or transmission )
confused and distorted
unclear
مبهم
بی مفهوم و بی معنی

قاطی پاطی

بپرس