gantlet

/ˈɡɒntlət//ˈɡɒntlət/

معنی: دستکش
معانی دیگر: (در قشون قدیم) نوعی تنبیه که طی آن شخصی از میان دو صف سرباز که با چوب او را می زدند دوانده می شد، (مجازی) یک سری زحمات یا مشقات (بیشتر gauntlet نوشته می شود)، (راه آهن) محل تلاقی دو خط آهن، محل انشعاب یک خط آهن به دو خط، منشعب شدن خط آهن، متلاقی شدن (دو خط)، رجوع شود به: gauntlet، n : gauntlet دستکش، n : محل تلاقی دو خطراه اهن، تلاقی کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a portion of railroad tracks made up of two separate but overlapping tracks, usu. constructed at a narrow place, such as a tunnel or bridge.

(2) تعریف: see gauntlet
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: gantlets, gantleting, gantleted
• : تعریف: to lay down (railroad tracks) so as to construct a gantlet.
اسم ( noun )
• : تعریف: see gauntlet

جمله های نمونه

1. To do that, however, they must run a gantlet of seismic and magnetic sensors buried along the border.
[ترجمه گوگل]با این حال، برای انجام این کار، آن‌ها باید مجموعه‌ای از سنسورهای لرزه‌ای و مغناطیسی مدفون در امتداد مرز را اجرا کنند
[ترجمه ترگمان]با این حال، برای انجام این کار، آن ها باید مجموعه ای از سنسورهای مغناطیس و مغناطیسی را که در امتداد مرز دفن شده بودند را اجرا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The jury ran a gantlet through spectators to get in the courthouse.
[ترجمه گوگل]هیئت منصفه با عبور از بین تماشاگران وارد دادگاه شدند
[ترجمه ترگمان]هیئت منصفه یک دسته از تماشاچیان از میان تماشاچیان رد شد تا به دادگاه وارد شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. While some recent graduates find success, many are worn down by a gantlet of challenges and disappointments.
[ترجمه گوگل]در حالی که برخی از فارغ‌التحصیلان اخیر موفق شده‌اند، بسیاری از آنها به دلیل چالش‌ها و ناامیدی‌ها فرسوده شده‌اند
[ترجمه ترگمان]در حالی که برخی فارغ التحصیلان جدید موفقیت را پیدا می کنند، بسیاری از آن ها به خاطر چالش ها و نا امیدی فرسوده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. If eggs survive coons, skunks, and moles, hatchlings must still run a gantlet of crows, bullfrogs, and snakes.
[ترجمه گوگل]اگر تخم‌ها از قله‌ها، اسکنک‌ها و خال‌ها جان سالم به در ببرند، بچه‌های جوجه‌آور باید همچنان از کلاغ‌ها، قورباغه‌های گاو نر و مارها استفاده کنند
[ترجمه ترگمان]اگر تخم مرغ زنده بماند، skunks و moles و hatchlings هنوز باید a از کلاغ ها، bullfrogs و مارها را اداره کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. As we enter what is sure to be a long period of uncertainty—a gantlet of lost jobs, dwindling assets, home foreclosures and two continuing wars—the downside of stress is certainly worth exploring.
[ترجمه گوگل]همانطور که وارد دوره ای طولانی از عدم قطعیت می شویم - مجموعه ای از مشاغل از دست رفته، کاهش دارایی ها، سلب مالکیت خانه ها و دو جنگ ادامه دار - قطعاً جنبه منفی استرس ارزش بررسی دارد
[ترجمه ترگمان]همانطور که وارد آن چیزی می شویم که مطمئنا دوره طولانی عدم قطعیت است - فقدان مشاغل از دست رفته، دارایی های رو به کاهش، رهن خانه، و دو جنگ ادامه دار - جنبه منفی استرس قطعا ارزش اکتشاف را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Manatees struggle for survival as the result of a gantlet of threats, from watercraft strikes to toxins in the water.
[ترجمه گوگل]گاو دریایی‌ها در نتیجه یک سری تهدیدات، از حمله کشتی‌های آبی گرفته تا سموم موجود در آب، برای بقا تلاش می‌کنند
[ترجمه ترگمان]manatees برای زنده ماندن به عنوان نتیجه خطر تهدیدات، از حملات از کلک به سموم در آب، مبارزه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Associated Press photographer Noel and two men attempted to run the gantlet in a jeep and were captured.
[ترجمه گوگل]نوئل، عکاس آسوشیتد پرس و دو مرد با یک جیپ سعی کردند گانتلت را بچرخانند و دستگیر شدند
[ترجمه ترگمان]عکاس اسوشیتد پرس، نوئل و دو مرد تلاش کردند که the را در جیپ اجرا کنند و دستگیر شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Even if all this gets sorted out, there's a further gantlet of mind-numbing insurance requirements.
[ترجمه گوگل]حتی اگر همه اینها حل شود، نیازهای بیمه بیهوش کننده دیگری وجود دارد
[ترجمه ترگمان]حتی اگر همه این موارد مرتب شده باشند، احتمال بیشتری وجود دارد که نیازمندی های بیمه از دست رفته را کاهش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Part of the problem is that the rules of engagement put travelers through an exhausting gantlet of museums, monuments and jade shops with little free time to rub elbows with the locals.
[ترجمه گوگل]بخشی از مشکل این است که قوانین تعامل مسافران را در یک مجموعه طاقت فرسا از موزه‌ها، بناهای تاریخی و فروشگاه‌های یشم قرار می‌دهد که وقت آزاد کمی برای تماس با مردم محلی دارند
[ترجمه ترگمان]بخشی از مشکل این است که قوانین تعامل، مسافران را به صورت gantlet خسته کننده از موزه ها، مجسمه ها و مغازه های یشم سبز با زمان کمی آزاد می گذارند تا آرنج خود را با افراد محلی مالش دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دستکش (اسم)
chevron, gloves, glove, gantlet

انگلیسی به انگلیسی

• armored medieval glove (part of a knight's armor); glove with a cuff that covers the wrist; segment of double railroad tracks shaped by two parallel tracks that conve temporarily in such a way that each set stays independent while crossing the same ground enabling passage at a narrow place without the necessity of switching

پیشنهاد کاربران

بپرس