gammy

/ˈɡæmi//ˈɡæmi/

مسابقه، بازی ورزشی، هر یک از دورها یا بازی های یک مسابقه

جمله های نمونه

1. I've got a gammy knee.
[ترجمه گوگل]من یک زانوی گامی دارم
[ترجمه ترگمان]زانوی gammy دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Gammy: My great-grandfather gave it to my great-grandmother when they got married.
[ترجمه گوگل]گامی: پدربزرگم وقتی ازدواج کردند آن را به مادربزرگم داد
[ترجمه ترگمان]Gammy: پدر بزرگم وقتی ازدواج کردند آن را به مادر بزرگم داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He ran the short distance down the side-street as fast as his gammy leg would let him.
[ترجمه گوگل]او با همان سرعتی که پای گامی اش به او اجازه می داد، مسافت کوتاهی را در خیابان فرعی دوید
[ترجمه ترگمان]به سرعت از کنار خیابان رد شد، به همان سرعتی که پای gammy به او اجازه می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The idea was to put him in it from time to time to give his gammy leg a rest.
[ترجمه گوگل]ایده این بود که هر از گاهی او را در آن بگذاریم تا پای گامی او استراحت کند
[ترجمه ترگمان]این ایده این بود که او را از وقت به بعد در آن بگذارد تا استراحت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was in increasing pain from slipped discs, arthritic joints, a gammy foot and a growth on his chest.
[ترجمه گوگل]او درد فزاینده‌ای ناشی از لیز خوردن دیسک، مفاصل آرتروز، پای گامی و رشد قفسه سینه داشت
[ترجمه ترگمان]او در حال افزایش درد از دیسک های فشرده، مفاصل arthritic، یک فوت gammy و رشد روی سینه اش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• sore, crippled, lame (british slang)

پیشنهاد کاربران

به معنای "مامان بزرگ" هم میشه ک البته بچه ها از این لفظ استفاده میکنن مثه همون مامان جی یا باباجی خودمون
Gammy به معنای چیزی که درست کار نمیکنه ، آسیب دیده ، صدمه دیده ،
gammy spell سحری که درست کار نمیکنه ، وردی ( در جادوگری ) درست کار نمیکنه
gammy knee زانوی که آسیب دیده

بپرس