gamin

/ˈɡæmɪn//ɡɑːˈmæŋ/

معنی: بچه بد ذات، بچه کوچهگرد
معانی دیگر: پسربچه ی بی سرپرست ولگرد، کودک خیابان گرد، بچه ی لات

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: an unsupervised or homeless boy who wanders about in the streets; urchin.

جمله های نمونه

1. The Paris gamin was quite aware of the fact.
[ترجمه گوگل]بازی پاریس کاملاً از این واقعیت آگاه بود
[ترجمه ترگمان]لات پاریس از این حقیقت آگاه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The gamin approached this pensive personage, and began to step around him on tiptoe, as one walks in the vicinity of a person whom one is afraid of waking.
[ترجمه گوگل]گامین به این شخصیت متفکر نزدیک شد و شروع به قدم زدن روی نوک پاهایش کرد، در حالی که در مجاورت شخصی که از بیدار شدن می ترسد راه می رود
[ترجمه ترگمان]لات به این شخص متفکر نزدیک شد و روی نوک پا روی نوک پنجه پا به قدم زدن پرداخت، مثل کسی که در مجاورت کسی که از بیدار شدن می ترسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The gamin directed his steps towards the flue, which it was easy to enter, thanks to a large crack which touched the roof.
[ترجمه گوگل]گامین قدم هایش را به سمت دودکش هدایت کرد که به لطف شکاف بزرگی که سقف را لمس می کرد، ورود به آن آسان بود
[ترجمه ترگمان]لات به سوی بخاری رفت، که راه ورود به آن آسان بود، و از شکاف بزرگی که به سقف می رسید، وارد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The titi is to the gamin what the moth is to the larva; the same being endowed with wings and soaring.
[ترجمه گوگل]تیتی برای گامین همان است که پروانه برای لارو همان موجودی که دارای بال و اوج گرفتن است
[ترجمه ترگمان]نسبت به کودکان نسبت به لات است و نسبت به کرم نسبت به کرم چیزی است که نسبت به کرم نسبت به کرم و پرواز در آن پرواز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The gamin, at the sound of Marius' voice, ran up to him with his merry and devoted air.
[ترجمه گوگل]گامین با شنیدن صدای ماریوس با هوای شاد و فداکارش به سمت او دوید
[ترجمه ترگمان]لات، با شنیدن صدای ماریوس، با نشاط و devoted به سوی او دوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The gamin in his perfect state possesses all the policemen of Paris, and can always put the name to the face of any one which he chances to meet.
[ترجمه گوگل]گیمین در وضعیت عالی خود همه پلیس های پاریس را در اختیار دارد و همیشه می تواند نام هر کسی را که شانس ملاقاتش را داشته باشد نشان دهد
[ترجمه ترگمان]لات در وضع عالی خود همه پلیس های پاریس را در اختیار دارد، و همیشه می تواند نام کسی را که احتمال دارد با آن روبه رو شود قرار دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The gamin made the military salute and passed gayly through the opening in the large barricade.
[ترجمه گوگل]گامین سلام نظامی کرد و از دهانه سنگر بزرگ عبور کرد
[ترجمه ترگمان]لات سلام نظامی داد و شادمان از باز شدن در سنگر بزرگ گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The gamin is not devoid of literary intuition.
[ترجمه گوگل]بازی خالی از شهود ادبی نیست
[ترجمه ترگمان]لات از ادراک ادبی بی بهره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The gamin loves the city, he also loves solitude, since he has something of the sage in him.
[ترجمه گوگل]گیمین شهر را دوست دارد، تنهایی را هم دوست دارد، چون چیزی از حکیمانه در اوست
[ترجمه ترگمان]لات شهر را دوست می دارد، و از آن زمان که چیزی از دانا را در او دارد، عاشق تنهائی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. That is the pure-bred gamin.
[ترجمه گوگل]این همان گامین خالص است
[ترجمه ترگمان]این یک لات خالص است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It was towards this corner of the place, dimly lighted by the reflection of a distant street lamp, that the gamin guided his two " brats . "
[ترجمه گوگل]به سمت این گوشه از مکان بود که با انعکاس یک چراغ خیابانی در دوردست روشن شده بود، که گیمین دو «دلخواه» خود را راهنمایی کرد
[ترجمه ترگمان]در این گوشه خیابان، که انعکاس نور یک چراغ خیابان دوردست را به طرزی مبهم روشن کرده بود، لات دو بچه کوچک او را راهنمایی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Bestow on an individual the useless and deprive him of the necessary, and you have the gamin.
[ترجمه گوگل]بیهوده را به فردی عطا کن و او را از ضروری محروم کن و تو گیمین
[ترجمه ترگمان]Bestow به فردی که بی فایده و بی فایده است و او را از این کار محروم ساخته است، و تو لات را هم داری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Paris has a child, and the forest has a bird; the bird is called the sparrow; the child is called the gamin.
[ترجمه گوگل]پاریس یک بچه دارد و جنگل یک پرنده پرنده را گنجشک می نامند کودک را گامین می نامند
[ترجمه ترگمان]پاریس یک بچه دارد و جنگل پرنده دارد؛ پرنده نامیده می شود؛ بچه لات نامیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Whoever you may be, if your name is Prejudice, Abuse, Ignorance, Oppression, Iniquity, Despotism, Injustice, Fanaticism, Tyranny, beware of the gaping gamin.
[ترجمه گوگل]هر که هستی، اگر نامت تعصب، بدرفتاری، جهل، ظلم، ظلم، استبداد، بی عدالتی، تعصب، ظلم است، از بازی شکاف برحذر باش
[ترجمه ترگمان]هر کس که هستی، اگر اسم تو تعصب، ظلم، ظلم، بی انصافی، بی انصافی، بی انصافی، بی انصافی، بی انصافی، بی انصافی، بی انصافی، بی انصافی، بی انصافی، بی انصافی، بی شرف
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بچه بد ذات (اسم)
gamin, urchin

بچه کوچه گرد (اسم)
gamin

انگلیسی به انگلیسی

• street urchin, street child

پیشنهاد کاربران

بپرس