gamey


معنی: بد بو، افتضاح اور
معانی دیگر: gamy پر از شکار، دارای بو و مزه گوشت شکار که نزدیک فاسد شدن باشد، با جرات، چاشنی زده، فاسد

جمله های نمونه

1. Deep ruby with brick red tinges. Slightly gamey nose with fresh ripe berry fruits and spice with well integrated.
[ترجمه گوگل]یاقوت عمیق با ته رنگ قرمز آجری بینی کمی گیج با میوه های تازه توت رسیده و ادویه با یکپارچگی خوب
[ترجمه ترگمان]یاقوت سرخ با آجرهای قرمز آجری بینی Slightly کمی دارد و میوه ها و سبزیجات تازه و خوش مزه آن ها را با هم ترکیب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Shark to the blood gamey smell very sensitive, if he does like this to fight for time, afraiding of you can never appear is on the boat at this. . .
[ترجمه گوگل]کوسه به بوی گیجی خون بسیار حساس است، اگر او این کار را انجام دهد تا برای زمان بجنگد، ترس از شما هرگز نمی تواند ظاهر شود در این قایق است
[ترجمه ترگمان]شارک به خون من، اگر بخواهد به موقع بجنگد، بوی خیلی حساس به مشامم می رسد، و اگر بخواهد به موقع بجنگد، هیچ وقت نباید در این باره با قایق روبه رو شود …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. ELEGANCE and unique GAMEY flavour certainly comes along.
[ترجمه گوگل]ELEGANCE و طعم منحصر به فرد GAMEY مطمئناً همراه است
[ترجمه ترگمان]بوی عطر و مزه بی نظیر و منحصر به فرد به طور حتم به این طرف و آن طرف می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Tender, and no meat stimulation mud gamey smell.
[ترجمه گوگل]لطیف، و بدون تحریک گوشت بوی گیمی گل
[ترجمه ترگمان]ترد و ترد و بدون بوی گوشت و بوی عطر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A succulent and complex Pinot smouldering savoury and gamey character.
[ترجمه گوگل]یک پینوی آبدار و پیچیده که در حال سوختن شخصیت خوش طعم و بازیگوش است
[ترجمه ترگمان]آتشی succulent و پیچیده است که savoury و character است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There are, however hints of gamey complexity on the mid-palate that are likely to develop and make the wine more interesting as it ages.
[ترجمه گوگل]با این حال، نکاتی از پیچیدگی بازی در کام میانی وجود دارد که احتمالاً با بالا رفتن سن شراب را جذاب‌تر می‌کند
[ترجمه ترگمان]با این وجود، اشاراتی از پیچیدگی gamey در میانه palate وجود دارد که احتمالا توسعه داده و باعث می شود که شراب نسبت به سنین بالاتر جذابیت بیشتری داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Hand picked and aged in French barrique for 11 month. Succulent black cherry and plum aromas lifted by vanilla, spicy oak and with a slightly gamey complexity.
[ترجمه گوگل]به مدت 11 ماه در باریک فرانسوی با دست چیده و کهنه شد رایحه های گیلاس سیاه و آلو شاداب با رایحه وانیل، بلوط تند و با پیچیدگی کمی گیج کننده افزایش می یابد
[ترجمه ترگمان]به مدت ۱۱ ماه در barrique فرانسوی یافت می شود بوی گیلاس سیاه و گیلاس تازه، وانیل، oak تند و با کمی پیچیدگی کم، را از بین می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Thus the above fish burns Hu and is subjected to not easily hot even, the entrance as a result is fresh and hot and tasty, none the gamey smell of the silk fish.
[ترجمه گوگل]بنابراین ماهی فوق هو را می سوزاند و حتی به راحتی گرم نمی شود، در نتیجه ورودی تازه و گرم و خوش طعم است، هیچ بویی از ماهی ابریشم نمی دهد
[ترجمه ترگمان]از این رو، ماهی در بالا هیو را می سوزاند و در معرض گرما قرار نمی گیرد زیرا در نتیجه تازه و داغ و خوش مزه است و هیچ بویی از ماهی ابریشمی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Aims to develop creative and value-adding mobile entertainment business. Through developing mobile phone games and related programmes, Gamey Studio introduces new games and designs to the market.
[ترجمه گوگل]هدف آن توسعه کسب و کار سرگرمی موبایلی خلاق و ارزش افزا است استودیو Gamey از طریق توسعه بازی های تلفن همراه و برنامه های مرتبط، بازی ها و طرح های جدیدی را به بازار معرفی می کند
[ترجمه ترگمان]اهداف توسعه کسب وکار سرگرمی همراه با ارزش افزوده با توسعه بازی های تلفن همراه و برنامه های مرتبط، gamey استودیو بازی ها و طراحی های جدید را به بازار معرفی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A potpourri of rose petal and spice aromas are a surprising contrast to the earthy, gamey flavors which unfold in the mouth.
[ترجمه گوگل]عطری از گلبرگ گل رز و رایحه ادویه تضاد شگفت انگیزی با طعم های خاکی و بازی که در دهان آشکار می شود
[ترجمه ترگمان]رایحه گلبرگ های گل رز و رایحه ادویه، کنتراست عجیبی با طعم های خاکی و gamey که در دهان نمایان می شوند، وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. According to the experts, the flavours that represent the Midlands are gamey. The panel tasted the local pale ale and spring lamb, among other things.
[ترجمه گوگل]به گفته کارشناسان، طعم هایی که معرف میدلندز هستند، گیمی هستند در میان چیزهای دیگر، هیئت، طعم عل کم رنگ محلی و بره بهاری را چشید
[ترجمه ترگمان]با توجه به متخصصان، the که نماینده Midlands هستند gamey هستند این تابلو آبجو سفید محلی و بره بهار را در میان چیزهای دیگر مزه مزه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Through aisle to hatch, the cleanly wind with ocean special gamey smell blowing my face, spirit got up. Looking up at the hatch, sun is too big, sky is too blue.
[ترجمه گوگل]از راهرو تا دریچه، باد تمیز با بوی خاص اقیانوسی صورتم را می‌وزید، روح بلند شد با نگاه کردن به دریچه، خورشید خیلی بزرگ است، آسمان خیلی آبی است
[ترجمه ترگمان]از میان نیمکت ها به سمت دریچه، باد سرد با بوی خاص اقیانوس که صورتم را می سوزاند، روح از خواب بلند شد وقتی به دریچه نگاه می کنم، خورشید خیلی بزرگ است، آسمان بیش از حد آبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A potpourri of rose petal and spice aromas are a surprising contrast to the earthy, gamey flavours which unfold in the mouth.
[ترجمه گوگل]عطری از گلبرگ گل رز و رایحه ادویه تضاد شگفت انگیزی با طعم های خاکی و بازی که در دهان آشکار می شود
[ترجمه ترگمان]بوی تند گلبرگ های گل رز و رایحه ادویه، کنتراست عجیبی با طعم های خاکی و gamey که در دهان نمایان می شوند، وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. White pepper and black cherry nose, medium bodied guava, melon like fruit sweetness with strong chalky tannins and a long gamey finish.
[ترجمه گوگل]فلفل سفید و دماغ گیلاس سیاه، گواوا با بدن متوسط، شیرینی خربزه مانند میوه با تانن های گچی قوی و پوششی بلند و گیم مانند
[ترجمه ترگمان]فلفل سفید و بینی سیاه و گیلاس، guava سالم، هندوانه، شیرینی میوه ای با گچ محکم و a بلند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بد بو (صفت)
fetid, sticky, unsavory, smelly, odoriferous, gamy, frowsy, reeky, noisome, stinking, funky, stinky, malodorous, frowzy, fuggy, gamey, mephitic

افتضاح اور (صفت)
gamy, inglorious, gamey

پیشنهاد کاربران

بپرس