gaffe

/ˈɡæf//ɡæf/

معنی: اشتباه، خبط، لغزش، اشتباه در گفتار یا کردار، اشتباه کردن
معانی دیگر: گاف، اشتباه لپی، خبط بزرگ

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a crude social error; blunder; faux pas.
مشابه: misstep, slip

- The politician's tasteless remark on the talk show was a gaffe that brought him ridicule in the national press.
[ترجمه گوگل] اظهارات بی مزه این سیاستمدار در برنامه گفتگو گافی بود که او را در مطبوعات کشور مورد تمسخر قرار داد
[ترجمه ترگمان] اظهارات بی مزه سیاست مدار در مورد این سخنرانی a بود که او را در مطبوعات ملی مورد تمسخر قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He didn't realize what a gaffe he'd made.
[ترجمه گوگل]او متوجه نشد که چه گافی ساخته است
[ترجمه ترگمان]او متوجه اشتباهش شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I made a real gaffe - I called his new wife 'Judy' which is the name of his ex-wife.
[ترجمه فریدون] من یک سوتی واقعی دادم. من همسر جدیدش را "جودی" خطاب کردم که نام همسر سابقش است
|
[ترجمه گوگل]من یک گاف واقعی درست کردم - همسر جدیدش را "جودی" صدا زدم که نام همسر سابقش است
[ترجمه ترگمان]من به همسر جدیدش جودی زنگ زدم که اسم همسر سابقش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Was that a bit of a gaffe then, starting to eat before everyone else had been served?
[ترجمه گوگل]آیا آن وقت کمی گاف بود که قبل از اینکه همه غذا بخورند شروع به خوردن کردم؟
[ترجمه ترگمان]بعد از آن همه سرو صدا شروع به خوردن کردند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The consul's comments were a major diplomatic gaffe.
[ترجمه گوگل]اظهارات کنسول یک گاف بزرگ دیپلماتیک بود
[ترجمه ترگمان]نظرات کنسول یک gaffe سیاسی بزرگ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I had no idea of the gaffe which I was committing.
[ترجمه گوگل]هیچ تصوری از گافی که انجام می دادم نداشتم
[ترجمه ترگمان]نمی دانستم gaffe را مرتکب شده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He made an embarrassing gaffe at the convention last weekend.
[ترجمه گوگل]او در کنفرانس آخر هفته گذشته یک گاف شرم آور انجام داد
[ترجمه ترگمان]اون روز آخر هفته an رو اشتباه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Even with the occasional gaffe, marketers say placing products in movies is an increasingly important way to enhance exposure.
[ترجمه گوگل]حتی با وجود گاف های گاه به گاه، بازاریابان می گویند قرار دادن محصولات در فیلم ها راهی مهم برای افزایش نمایش است
[ترجمه ترگمان]حتی با the occasional، بازاریابان می گویند که قرار دادن محصولات در فیلم ها یک روش بسیار مهم برای افزایش exposure است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Nineteen-year-old songster Sebastian made his amazing gaffe as Di visited a centre for homeless youngsters.
[ترجمه گوگل]سباستین، خواننده نوزده ساله، هنگام بازدید دی از یک مرکز برای جوانان بی خانمان، گاف شگفت انگیز خود را انجام داد
[ترجمه ترگمان]songster سباستین ۱۹ ساله his خود را در حالی که دی به مرکزی برای جوانان بی خانمان دیدن کرد، کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A gaffe of a different order from those for which he apologized.
[ترجمه گوگل]گافی با نظمی متفاوت از آنهایی که به خاطر آنها عذرخواهی کرد
[ترجمه ترگمان]A از کسانی بود که از آن ها عذرخواهی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Chargers took advantage of the gaffe on their very first play.
[ترجمه گوگل]Chargers در اولین بازی خود از این گاف استفاده کردند
[ترجمه ترگمان]The از این gaffe در اولین بازی خود استفاده کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A cultural gaffe would invite a pounding.
[ترجمه گوگل]یک گاف فرهنگی دعوت به تپش می کند
[ترجمه ترگمان]یک gaffe فرهنگی ضربه سختی را دعوت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The face of my gaffe, I think he should have shocked the bar!
[ترجمه گوگل]قیافه ی گاف من فکر کنم باید بار رو شوکه میکرد!
[ترجمه ترگمان]چهره of فکر می کنم که او باید بار را شوکه می کرد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Bachmann's gaffe served as a bookend to one made by Sarah Palin, the week before, when she, too, addressed the events of April, 177
[ترجمه گوگل]گافی باخمن به عنوان کتابی بود که سارا پیلین در هفته قبل از آن ساخته بود، زمانی که او نیز به رویدادهای آوریل 177 پرداخت
[ترجمه ترگمان]Bachmann s به عنوان یک bookend به فردی که توسط سارا پالین، هفته قبل از آن، زمانی که او نیز وقایع آوریل، ۱۷۷ را مورد خطاب قرار داد، خدمت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. All officials were waiting to see Beigong She's gaffe.
[ترجمه گوگل]همه مقامات منتظر دیدن گاف بیگونگ شی بودند
[ترجمه ترگمان]همه افسران منتظر دیدن Beigong بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اشتباه (اسم)
slip, error, mistake, errancy, blame, wrong, fault, flounder, fumble, gaffe, boo, inaccuracy, snafu, misgiving, mix-up

خبط (اسم)
dereliction, error, mistake, rascality, blunder, boner, gaffe

لغزش (اسم)
slip, error, slide, offense, lapse, flounder, gaffe, trip, stumble, slippage, peccadillo

اشتباه در گفتار یا کردار (اسم)
gaffe

اشتباه کردن (فعل)
slip, mistake, miscarry, fluff, miss, fumble, blunder, gaffe, hallucinate, slip up, miscue

انگلیسی به انگلیسی

• mistake; slip of the tongue; blunder
a gaffe is something that you say or do which is considered socially incorrect.

پیشنهاد کاربران

Make a gaffe
گاف دادن

A gaffe is a mistake that embarrasses you in front of others
گاف به یه اشتباه خجالت آور تو یه موقعیت و شرایط اجتماعی و عمومی گفته میشه
اشتباه در گفتار یا کردار. اشتباه لپی خبط بزرگ

بپرس