grueling

/ˈɡruːəlɪŋ//ˈɡruːəlɪŋ/

معنی: تنبیه، فرساینده، تنبیه کننده، خسته کننده
معانی دیگر: gruelling خسته کننده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: extremely tiring or demanding; arduous.
مترادف: arduous, laborious, strenuous, uphill, wearisome
مشابه: demanding, difficult, exhausting, fierce, hard, harsh, relentless, rough, severe, tiring, unsparing

- Clearing the rocky land for farming was grueling labor.
[ترجمه saba] پاک کردن زمین سنگی برای کشاورزی کار طاقت فرسایی بود
|
[ترجمه گوگل] پاکسازی زمین های صخره ای برای کشاورزی کار طاقت فرسایی بود
[ترجمه ترگمان] تمیز کردن زمین های سنگی برای کشاورزی کار طاقت فرسا و طاقت فرسایی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her coach put her through grueling practice sessions before the competition.
[ترجمه گوگل] مربی او قبل از مسابقه او را در جلسات تمرین طاقت فرسا قرار داد
[ترجمه ترگمان] مربی او او را در جلسات تمرینی خسته کننده قبل از رقابت قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a grueling test
آزمونی طاقت فرسا

2. The recruits were put through a week of grueling endurance tests.
[ترجمه گوگل]افراد استخدام شده یک هفته آزمایش های طاقت فرسا را ​​پشت سر گذاشتند
[ترجمه ترگمان]این نیروهای تازه در یک هفته از آزمایش های تحمل خسته کننده قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He must also embark on a grueling course of longer-term reforms.
[ترجمه گوگل]او همچنین باید یک دوره طاقت فرسا اصلاحات بلندمدت را آغاز کند
[ترجمه ترگمان]او همچنین باید روند خسته کننده اصلاحات بلند مدت را آغاز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The President was working grueling eighteen-hour days trying to save the Great Deal.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور روزها هجده ساعت طاقت فرسا تلاش می کرد تا معامله بزرگ را نجات دهد
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور در حال کار کردن با ۱۸ ساعت کار طاقت فرسا برای نجات دادن \"دیل بزرگ\" بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It was a grueling pace, but it was worth the effort, and Gingrich was willing to do it.
[ترجمه گوگل]سرعت طاقت‌فرسایی بود، اما ارزش تلاش را داشت و گینگریچ مایل بود این کار را انجام دهد
[ترجمه ترگمان]این یک روند طاقت فرسا بود، اما ارزش تلاش را داشت، و گینگریچ هم مایل بود این کار را انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. All are drenched in sweat from the grueling morning workout.
[ترجمه گوگل]همه غرق در عرق از تمرین طاقت فرسا صبح هستند
[ترجمه ترگمان]همه آن ها از ورزش خسته کننده صبح خسته شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His grueling schedule is just one not - so - subtle hint of what he expects from employees.
[ترجمه گوگل]برنامه طاقت فرسا او فقط یک اشاره نه چندان ظریف از انتظارات او از کارمندان است
[ترجمه ترگمان]برنامه خسته کننده او تنها یک نشانه نه چندان ظریف از چیزی است که او از کارمندان انتظار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You reach your goal after grueling hours of sweat and pain.
[ترجمه گوگل]شما پس از ساعت ها طاقت فرسای عرق و درد به هدف خود می رسید
[ترجمه ترگمان]بعد از یک ساعت عرق و درد به هدفتان می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Despite a grueling daily schedule of physiotherapy, the outlook remained bleak.
[ترجمه گوگل]با وجود برنامه روزانه طاقت فرسا فیزیوتراپی، چشم انداز تیره و تار باقی ماند
[ترجمه ترگمان]با وجود یک برنامه خسته کننده روزانه فیزیوتراپی، چشم انداز همچنان تیره و تار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. For the next grueling year, I'll be your homeroom teacher.
[ترجمه گوگل]برای سال طاقت فرسا آینده، من معلم خانه شما خواهم بود
[ترجمه ترگمان]برای سال خسته کننده بعدی، من معلم کلاس شما خواهم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Nursing school was grueling, especially for someone who'd never used a computer.
[ترجمه گوگل]مدرسه پرستاری طاقت فرسا بود، به خصوص برای کسی که هرگز از کامپیوتر استفاده نمی کرد
[ترجمه ترگمان]مدرسه پرستاری کار طاقت فرسایی بود، به خصوص برای کسی که هرگز از یک کامپیوتر استفاده نکرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Its feature is a grueling canoe race across the usually semi - frozen St. Lawrence River.
[ترجمه گوگل]ویژگی آن مسابقه طاقت فرسا قایق رانی در رودخانه معمولا نیمه یخ زده سنت لارنس است
[ترجمه ترگمان]ویژگی آن، یک قایق grueling grueling است که در طول رودخانه تقریبا یخ زده سنت لارنس قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Facing grueling employment competition, university graduates may produce all knids of psychologicai problems.
[ترجمه گوگل]در مواجهه با رقابت طاقت فرسای شغلی، فارغ التحصیلان دانشگاهی ممکن است انواع مشکلات روانی را ایجاد کنند
[ترجمه ترگمان]با روبرو شدن با رقابت طاقت فرسا، فارغ التحصیلان دانشگاهی ممکن است همه مشکلات psychologicai را تولید کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Was it as physically grueling to shoot those scenes as it appeared?
[ترجمه گوگل]آیا فیلمبرداری آن صحنه ها به همان اندازه که به نظر می رسید از نظر فیزیکی طاقت فرسا بود؟
[ترجمه ترگمان]آیا از نظر فیزیکی، عکاسی از آن صحنه هایی بود که به نظر می رسید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تنبیه (اسم)
talking to, punishment, grueling, chastisement, gruelling

فرساینده (صفت)
grueling, gruelling

تنبیه کننده (صفت)
grueling, gruelling

خسته کننده (صفت)
prolix, longsome, weary, boring, tedious, monotonous, grueling, tiresome, wearisome, weariful, wearying

انگلیسی به انگلیسی

• draining experience, exhausting experience
tiring, exhausting; strenuous; harsh, difficult, punishing

پیشنهاد کاربران

( در مورد زمان ) آزگار
سخت و دشوار
طاقت فرسا, , demanding
hard to endure, taxing trying and tiring
Laborious، stressful , really difficult
This grueling jobs can push workers beyond their limits during the pandemic.
کار خسته کننده
back - breaking

بپرس