gradation

/ɡreˈdeɪʃn̩//ɡrəˈdeɪʃn̩/

معنی: درجه، درجه بندی، سلسله، ارتقاء، انتقال تدریجی، تدریج
معانی دیگر: مدرج سازی، طبقه بندی، پایه، رتبه، پله پله سازی، زینه بندی، دگرگونی تدریجی، (رفتن تدریجی) از مرحله ای به مرحله دیگر، تبدیل تدریجی از یک رنگ به رنگ دیگر، حد فاصل دو رنگ، (زمین شناسی) مسطح شدگی (در اثر فرسایش بلندی ها و رسوب در گودی ها)، همواری، ترازسازی، در هنرهای زیبا انتقال تدریجی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: gradational (adj.), gradationally (adv.)
(1) تعریف: a series of steps or stages that follow one another gradually and systematically. .

(2) تعریف: one of the degrees, levels, or stages in such a series.
مشابه: degree, level, nuance

(3) تعریف: a gradual almost imperceptible change, especially from one tone or texture to another.

- The painting shows a fine gradation from indigo to azure in the color of the sky.
[ترجمه گوگل] این نقاشی یک درجه بندی ظریف از نیلی تا لاجوردی را در رنگ آسمان نشان می دهد
[ترجمه ترگمان] این نقاشی یک درجه بندی خوب از نیل به لاجوردی را در رنگ آسمان نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to go from a lower to a higher gradation
از مرحله ی پایین تر به مرحله ی بالاتری رسیدن

2. Note the subtle gradation of / in colour in this painting.
[ترجمه گوگل]به درجه بندی ظریف / در رنگ در این نقاشی توجه کنید
[ترجمه ترگمان]به درجه بندی ظریف رنگ \/ رنگ در این نقاشی توجه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The gradation in/of tempo in this piece of music is very subtle.
[ترجمه گوگل]درجه بندی در/از سرعت در این قطعه موسیقی بسیار ظریف است
[ترجمه ترگمان]سرعت در این قطعه موسیقی بسیار ظریف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A further possible objection to gradation is that it limits the sentencing powers of the judge.
[ترجمه گوگل]اعتراض احتمالی دیگر به درجه بندی این است که اختیارات مجازات قاضی را محدود می کند
[ترجمه ترگمان]اعتراض احتمالی بیشتر به درجه بندی این است که قدرت حکم قاضی را محدود می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. With sandgrouse it lies in a delicate gradation of one muted tone into another.
[ترجمه گوگل]با سندگروس در یک درجه بندی ظریف از یک تن خاموش به دیگری قرار دارد
[ترجمه ترگمان]با این وجود، در قیاس با شرایط لطیف یکی از صداهای خفه یکی دیگر به گوش می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The construction of a gradation scheme is clearly no simple task.
[ترجمه گوگل]ساختن یک طرح درجه بندی به وضوح کار ساده ای نیست
[ترجمه ترگمان]ساخت یک برنامه درجه بندی به وضوح هیچ کار ساده ای نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Sometimes the gradation is clear, and sometimes less so, but order nested within order is all around.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات درجه بندی واضح است، و گاهی اوقات کمتر، اما نظم تودرتو در نظم همه جا وجود دارد
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات درجه بندی واضح است، و گاهی کم تر است، اما نظم در داخل نظم در همه جا وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Conclusions Gradation practice is adopt to the reform of taking up post according probationer titles and has very good effects.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری تمرین درجه‌بندی با اصلاح تصدی پست بر اساس عناوین آزمایشی انجام می‌شود و اثرات بسیار خوبی دارد
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری روش Gradation برای اصلاح پست تصدی پست با توجه به عناوین probationer اتخاذ می شود و تاثیرات بسیار خوبی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Super Bit Mapping delivers smoother color gradation realizing true 14-bit equivalent color tone from 8-bit sources connected via HDMI.
[ترجمه گوگل]Super Bit Mapping درجه بندی رنگی نرم تری را ارائه می دهد و رنگ معادل واقعی 14 بیتی را از منابع 8 بیتی متصل شده از طریق HDMI دریافت می کند
[ترجمه ترگمان]نقشه برداری سوپر بیتی، درجه رنگی یکدست و رنگ معادل ۱۴ بیتی را از منابع ۸ بیتی متصل به HDMI ارایه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Continuous tone : An image in which tonal gradation is produced by gradually changes of density.
[ترجمه گوگل]تن پیوسته: تصویری که در آن درجه بندی تونال با تغییرات تدریجی چگالی ایجاد می شود
[ترجمه ترگمان]لحن پیوسته: تصویری که در آن درجه tonal به تدریج با تغییر چگالی تولید می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Lacan toiled to make a gradation arrangement for the Subject, but in the key level, Reality, he came to a sudden shut up, thus the structural existence of the Subject becomes unspeakable.
[ترجمه گوگل]لاکان تلاش کرد تا ترتیبی برای درجه بندی سوژه ایجاد کند، اما در سطح کلیدی، واقعیت، ناگهان به سکوت رسید، بنابراین وجود ساختاری سوژه غیرقابل بیان می شود
[ترجمه ترگمان]لاکان در تلاش برای قرار دادن درجه بندی برای موضوع کار می کرد، اما در سطح کلیدی، واقعیت، او ناگهان بسته شد، در نتیجه وجود ساختاری موضوع غیرقابل بیان شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Asphalt concrete and aggregate gradation were compared to design and acceptance specifications.
[ترجمه گوگل]بتن آسفالت و دانه بندی سنگدانه با مشخصات طراحی و پذیرش مقایسه شد
[ترجمه ترگمان]بتن پاشیده شده و درجه بندی کلی با مشخصات طراحی و پذیرش مقایسه شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Advantageous to the up gradation of existing quality systems.
[ترجمه گوگل]برای ارتقاء درجه بندی سیستم های کیفیت موجود مفید است
[ترجمه ترگمان]Advantageous به درجه بندی بالا از سیستم های کیفیت موجود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Hence, complex monuments, edifices of gradation and transition.
[ترجمه گوگل]از این رو، بناهای تاریخی پیچیده، بناهای درجه بندی و گذار
[ترجمه ترگمان]از این رو، بناهای تاریخی پیچیده، عمارت های بلند و گذار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Gradation of sand column and sediment concentration of muddy water and water head are remarkably effective factors for the fine grain distribution in sand column.
[ترجمه گوگل]درجه‌بندی ستون ماسه و غلظت رسوب آب گل‌آلود و سر آب از عوامل مؤثری برای توزیع دانه‌های ریز در ستون شنی است
[ترجمه ترگمان]Gradation از ستون ماسه ای و غلظت رسوب آب گل آلود و سر آب به طور قابل توجهی عوامل موثر برای توزیع دانه ریز در ستون ماسه ای هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

درجه (اسم)
measure, length, point, gage, gauge, mark, alloy, degree, grade, rating, scale, quantum, proportion, peg, gradation, thermometer, thermometre, pitch, stair, step

درجه بندی (اسم)
grade, calibration, gradation

سلسله (اسم)
concatenation, run, string, flight, dynasty, genealogy, chain, suite, system, series, rank, nexus, gradation, catena, succession, ridge

ارتقاء (اسم)
gradation, preferment

انتقال تدریجی (اسم)
gradation

تدریج (اسم)
gradation, quantization

تخصصی

[سینما] تغییر تدریجی خوب - دامنه رنگمایه پذیری قشر حساس به نور فیلم ظاهر شده
[عمران و معماری] دانه بندی - رده بندی
[برق و الکترونیک] درجه بندی
[زمین شناسی] دانه بندی، درجه بندی درصد انواع دانه ها مثل رسها، ماسه ها، شن ها در یک نمونه از رسوب یا خاک
[ریاضیات] درجه بندی
[آب و خاک] تسطیح عمومی

انگلیسی به انگلیسی

• gradual change; phase; transition in stages; gradual change from one color to another
a gradation is a small change, or one of the stages in the process of change.

پیشنهاد کاربران

[مهندسی عمران] دانه بندی
تغییرات تدریجی، دگرگونی تدریجی، ارتقاء

بپرس