go round


ورزش : مسابقه دوره اى گاوسوارى

پیشنهاد کاربران

یکی از معانیش میشه
دیدار/دیدن کردن از کسی در خونه همون شخص.
to visit someone in their home
Go around : US
Go round : UK
مثال:
I'll go round later and see how he is.
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/go-round
شایع شدن و پیچیدن خبر یا بیمارى
● چرخیدن
The Earth takes approximately 365 days to go round the Sun.
● به همه رسیدن، به اندازه کافی موجود بودن
There weren't enough chairs to go round.
● به رفتاری ادامه دادن
You can't go round ignoring people when they speak to you.
...
[مشاهده متن کامل]

● خونه کسی رفتن، پیش کسی ( خونش ) رفتن
I'm just going round to Martha's for half an hour.
● دست به دست چرخیدن، منتقل شدن
There's a rumour going round ( the village ) that they're having an affair.

داشتن چیزی به اندازه ی کافی
همون go در بریتانیا رو میگن go round
چرخیدن ، دور زند
همه گیرشدن، حالا چه بیماری، خبر، شایعه یا . . .
پیچیدن مثل خبری پیچید
چرخاندن
حول چیزی گشتن
دور چیزی چرخیدن
مترادف با circulate
مترادف با visit
و حتی به معنی �پخش شدن�
There's a handout going round
چیزی:کافی بودن
مکان: سر زدن
دیدار کردن کسی ، رفتن به مکان نزدیک
تعارف خوراکی به دیگران از طریق دور گرفتن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس